۱۳۹۰ خرداد ۱۳, جمعه

جنبش كميته هاي كارخانه در روسيه 1917تا1918

امروزه ، در جنبش کارگری جهان ، انقلاب اکتبر بعنوان نخستین انقلاب کارگری پیروز دنیا با شعار توده وسیع کارگران روسیه یعنی "تمام قدرت به شورا ها " تداعی می شود.تاریخ انقلاب کارگری روسیه ، درس ها و تجارب آن و بویژه نقش سیاسی و تعیین کننده شورا ها در انقلاب اکتبر بار ها مورد بررسی قرار گرفته است و اکثر فعالین جنبش کارگری از آن آگاهند . آنچه در این نوشته مورد نظر است معرفی و بررسی سیر تحول یک تشکل کارگری کمتر شناخته شده ، یعنی کمیته های کارخانه میباشد، که نمونه دیگری ازتحرک و خلاقیت  طبقه کارگر در متن انقلاب روسیه بود.جنبش کمیته های کارخانه علی رغم عمر کوتاهش به یکی از مهمترین مسایل انقلاب کارگری یعنی مسئله کنترل کارگری گره خورد و با وجود کمبود ها و نقطه ضعف ها یش قادر شد مدت یک سال از 1917 تا 1918 هر کارگر مزد بگیر را در روسیه به دخالت در شرایط کار و حتی امر تولید سوق دهد.از این رو جنبش کمیته های کارخانه ، این حرکت و ابتکارتوده ای ، طبعاً از نظر هر فعال جنبش کارگری تجربه ای ارزشمند محسوب می شود .شاید بتوان گفت کمیته های کارخانه خالص تر و کارگری تر از شوراها باشند که در 1917 هنوز زمان ظهورشان نرسیده بود یا اینکه زودتر از زمان خود ظهور کرده بودند و یا شاید جای آنها پس از بر قراری حکومت کارگری و درست در دوران گذار باشد که از درون شورا ها زاده شوند و خود به آلترناتیو شورا ها در دوران گذار (سوسیالیسم ) تشکلی  برای پیاده کردن جامعه کمونیستی باشند.( البته نه با آن شکل محدود آن سالها بلکه صدر در صد در دوره بعدی تکامل خواهند یافت)
جنبش کمیته های کارخانه بر اثر فعالیت خود جوش کارگران شکل گرفت ، کمیته های کارخانه در سیر رشد خود ، بنابه شرایط اقتصادی پس از انقلاب فوریه ، با هدف ادامه تولید و تامین معاش کارگران خواستار خود گردانی کارخانجات و کنترل کارگری در سطح کارخانه شدند بر اثر فعالیت حزب بلشویک ، این جنبش به درجه ای از هماهنگی و سازمان یابی سراسری دست یافت . در زمان انقلاب اکتبر ، این کمیته ها به یکی از قدرتمند ترین تشکل های کارگری در روسیه و به حامیان اصلی حزب بلشویک در تصرف قدرت سیاسی تبدیل شدند . با توجه به دگر گونی های اقتصادی پس ازانقلاب اکتبر و تصمیم دولت بلشویکی به ایجاد سازمان جدید اقتصاد. و با وجود تشکل های دیگربه ویژه سندیکا های کارگری ، کمیته های کارخانه علی رغم نقاط قوت و تلاششان قادر نشدند تا به مسایل واقعی طبقه کارگر پس از یک انقلاب سوسیالیستی پاسخ گویند ودر سال 1918 عملاً در یک مبارزه رو در رو شکست خوردند .
لازم به توضیح است که این نوشته به مبحث "کنترل کارگری" از نظر حزب بلشویک نمی پردازد، هر چند که این مبحث می تواند در بررسی عمیق تر سیر انحلال کمیته های کارخانه نقش ویژه ای ایفا کند . همانطوری که اشاره شد هدف از این مطلب معرفی تاریخی این جنبش ، سیر تحولات ، اوجگیری مبارزات ، و انحلال کمیته های کارخانه است .

نگاهی به تشکل های مختلف کارگری پیش از فوریه 1917

علی رغم جو خفقان موجود رژیم دیکتاتوری و تزاریسم، سنت مبارزه کارگری و تشکل یابی ، هر چند ضعیف ، در روسیه وجود داشت. شرایط دشوار کار و زندگی کارگران روس در اواخر قرن 19 ، شورشهای کارگری نا منظم و محلی را به دنبال داشت . این شورشها با دومین موج صنعتی شدن روسیه در اواسط دهه 1890 افزایش یافت و به تلاش کارگران به تشکل برای تقویت مبارزات اقتصادی خود انجامید.
اولین تمایلات به تشکل در دو شکل ظاهر شد: اول تشکل های اعتصاب یا کمیته های اعتصاب که غیرقانونی بودند و بنا به ضرورت عاجل و با هدف کمک به اعتصابات معیین تشکیل می شدند . این کمیته ها تلاش کردند تا جنبش های اعتصابی را منظم و همسو نمایند و با نفوذ کارگران آگاه در کمیته ها، پیوندی نیز با گروهای سیاسی بر قرار کردند. کمیته های اعتصاب با وجود فشارهای پلیس وجو خفقان تا انقلاب 1905 باقی مانند و اشکال اولیه تشکل اتحادیه ای در روسیه بودند . نوع دیگر ، تشکل های رفاهی کارگران بود . این تشکل های قانونی در رهبری اعتصابات شرکتی نداشتند همچنین هیچ گونه دخالتی در سیاست نیز نمی کردند.با این وجود شدیدا" زیر نظارت و کنترل مقامات تزاری قرار داشتند.
یک نمونه از تشکل های قانونی که بنا به طرح زوباتف (از روسای پلیس نزاری) به اجرا در آمد ، کمیته های محلی بودند این طرح برای مهار کردن تمایلات سیاسی کارگران ( مانند ای ال او یا خانه کارگر خودمان و مانند انجمن های صنفی و شوراهای اسلامی کار) و محدود کردن فعالیت های ضد دولتی آنان ، آزادی محدودی به کارگران برای حضورشان در عرصه مطالبات صنفی می داد، این پروژه علی رغم نیات طراحان آن نه تنها خود به درجه ای از سازمانیابی کارگران منجر شد بلکه به تشکیل کمیته های اعتصاب نیز کمک نمود . با وجود کنترل شدید پلیس بر کمیته ها، دولت در سال 1903 به علت فعالیت زیاد این کمیته ها فعالیت قانونی شان را سلب نمود. اعضای با تجربه این کمیته ها در تاسیس اتحادیه ها در سال 1905 نقش فعالی داشتند .
با رشد اعتراضات و اعتصابات کارگری در آغاز قرن بیستم ، دولت به ناچار قانون ژوئن 1903 را تصویب کرد .بر مبنای این قانون کارگران مجاز شدند تا نمایندگان خود را با اجازه صاحبان کارخانجات معرفی کنند اما انتخاب نهایی نمایندگان برای هر بخش به عهده مدیریت باقی ماند . نمایندگان فقط حق داشتند تا شکایات و سوالاتشان را در چهار چوب مقررات تعیین شده طرح کنند و هنوز حق فعالیت گروهی و جلسات عمومی را نداشتند. در اثر شرایط انقلابی 1905 کمیته های واقعاً مستقل در مناطق صنعتی روسیه گسترش یافتند و در بعضی نقاط به بدنه نمایندگان کارگران ، شوراها تبدیل شدند . این کمیته ها همچنین پایه گذار جنبش اتحادیه در 1905 بودند . زمانی که تمام سازمانهای کارگری در مبارزه سیاسی برای بوجود آوردن دولت دمکراتیک پارلمانی در گیر بودند ، آنها بر سر مسایل اقتصادی از قبیل مبارزه برای 8ساعت کار در روز و حق سازمان یابی تلاش می کردند. دراین دوره کمیته های در سطح کارخانه نقش ارگان های اعتصاب داشتند و به ندرت مسئله کنترل کارگری مطرح می شد.
اتحادیه ها و کمیته های انتخابی محلی در طول سالهای 1912- 1914 مبارزات زیادی را سازمان دادند اما با ورود روسیه به جنگ، دوره مبارزات اقتصادی وبخشاً  قانونی کارگران موقتا" خاتمه یافت. سازمانهای کارگری به علت سرکوب تزاریستی و همچنین اعزام وسیع کارگران به جنگ تحلیل رفتند. در تابستان 1915 نمایندگی کارگران بار دیگر تحت سیستم کمیته ها ی صنایع جنگ زده شد. این کمیته ها به ابتکار دوحزب " اکتبریست ها" و "کادت ها" ( که اپوزیسیون غیر انقلابی بورژوایی حکومت تزاری بودند) تشکیل شدند و برای " آزادی صنایع روسی از زنجیر بورکراسی تزاری" مبارزه می کردند .این اولین فرصت پس از شروع جنگ بود که امکان بر قراری جلسات همگانی و مذاکرات علنی را برای کارگران بوجود آورده بود
کمیته مرکزی صنایع جنگ ( گروه مرکزی کارگران ) تحت رهبری یک منوشویک تلاش می کرد تا سیستم سابق کمیته های کارخانه ، یعنی نمایندگان ثابت در بخشاهای مختلف را برقرار کند . این کمیته ها کارگران را برای ایفای نقش پشت جبهه جنگ سازماندهی می کردند. در این جریان منشویک  ها و بسیاری از رهبران عملی کارگران شرکت داشتند . اما بلشویک ها این کمیته ها را بدلیل اینکه به جنگ امپریالیستی کمک می رسانند محکوم می کردند.در اواخر سال 1916 کمیته های صنایع جنگ تحت تاثیر اعتراضات پتروگراد و دیگر مناظق روسیه رادیکالتر شدند و رژیم تزاری به خاطر گسترش فعالیت کمیته ها درسازماندهی کارگران آنها را منحل اعلام کرد و اعضای کمیته ها را دستگیر نمودند .
تا یک ماه قبل از اولین موج اعتصابات که به انقلاب فوریه و سر نگونی تزار منجر شد وجود کمیته های کارخانه و حتی سیستم انتخاباتی نمایندگان کارگران در سطح کارخانه که از اواسط سال 1915 مطرح شده بود بی ثبات بود.شرایط انقلابی فوریه ، مبارزات کارگران ، و اعتصابات آنها علیه تزاریسم به تدریج به رادیکالیزاسیون بیشتر کمیته ها ی اعتصاب و تثبیت آنها در کارخانه ها انجامید.کمیته های کارخانه ادامه همان کمینه های اعتصابی بودند که انقلاب فوریه را به پیش راندند . پس از انقلاب فوریه با آزاد شدن رهبران سیاسی و صنفی کارگران از زندانها و بوجود آمدن شرایط دمکراتیک ، که نقطه عطفی برای گسترش کمیته های کارخانه بود.کارگران به سمت تشکل یابی در کمیته های کارخانه پیش رفتند. پس از انقلاب فوریه ، بویژه در طول ماه مارس ، کمیته ها ی کارخانه به سرعت در مناطق صنعتی تشکیل شدند وتا آخر این ماه تقریبا" در هر کارگاه مسکو و پتروگراد بطور متوسط یک کمیته وجود داشت . تقریبان بعد از ماه فوریه در هر کارخانه کمیته ای تشکیل شده بود و در طول یک ماه پس از انقلاب فوریه دیگر در تمام استگاه های قطار و موسسات خدمات دولتی کارگران کمیته های خودشان را تشکیل داده بودند.

کمیته های کارخانه و کنترل کارگری :

 فوریه تا اکتبر

آنچه مسلم است ، کمیته های کارخانه بدوا" به مثابه ارگان کنترل کارگری از جانب کارگران ایجاد نشدن بلکه شرایط اقتصادی ناشی از جنگ و تحولات پس از انقلاب فوریه بود که به تدریج کمیته های کارخانه را به سمت خواست کنترل کارگری سوق داد . با اوج گیری اعتصابات کارگری در طی انقلاب فوریه رادیکالیزه شدن کارگران و گسترش کمیته های کارخانه ، تعداد زیادی از مدیران و صاحبان کارخانه جات کارخانه ها را رها کرده و فراری شدند . بدین ترتیب کارگران در وضعیت نابه سامان اقتصادی وبه خاطر نیاز مبرم به تامین مایحتاج اولیه زندگی وتضمین شغلی شان وادار به مداخله بیشتر در امور کارخانه ها شدند و با هدف ادامه تولید ، امور درونی کارخانه ها را بدست گرفتند.آنها تلاش کردند تا به منظور تامین معیشت خودشان سمت گیری کنند ودر حقیقت با کنترل خود بر امر تولید از خراب کاری و بسته شدن کارخانجات توسط صاحبان و مدیران آنها ممانعت نمایند.بنابراین طبعی است که خواست کنترل کارگری در اولین مراحل انقلاب از طرف کمیته های کارخانه ابدا" به معتای سازماندهی اقتصاد کشور نبود.
قاصله انقلاب فوریه تا انقلاب اکتبر، در زندگی کوتاه کمیته های کارخانه بسیار برجسته است . کمیته های جوان فوریه در این دوره توانستند به عنوان تشکل فراگیر توده کارگران و نمایندگان واقعی آنها در سطح کارخانه گسترش یابند،وتا انقلاب اکتبر به یکی از قدرتمند ترین تشکل های کارگری روسیه تبدیل شوند که دولت موقت وتمامی احزاب و جریانات سیاسی را وادار به پاسخ گویی به مطالبات کارگران و از جمله به خواست " کنترل کارگری" نمایند. مبارزات کمیته های کارخانه در فاصله فوریه تا اکتبر بر دو محور اساسی قرار داشت:
1        مبارزه برای تثبیت کمیته های کارخانه
2        حرکت به سوی هماهنگی ، تمرکر و بدست گیری کنترل کارخانه

تثبیت کمیته های کارخانه

در اوایل سال 1917 هنوز ایده کنترل کارگری در نزد کارگران چندان بر جسته نبود وبا وجود وضع نا به سامان اقتصادی ، تمام توجه آنها به تغییر شرایط کار در کارخانه ها و بهبود وضعیت میعشتی نان معطوف بود.از بدو جنگ کارگران روسیه تحت فشار های اقتصادی ، در وضع دشواری به سر می بردند انضباط، کنترل و اجبار برای اضافه کاری بر کارگران تشدید شده بود و کسانی که مقررات را رعایت نمی کردند به جبهه ها فرستاده می شدند ، جنگ طبعا" با کمبود مسکن، سوخت ، مواد غذایی و افزایش مرگ ومیربه همراه بود.در این دوره خواست اساسی کارگران بار دیگر در سطح کارخانه ودر رابطه با شرایط کار مطرح شد : 8 ساعت کار در روز ، حذف قطعه کاری، پرداخت مزد برابر برای زنان ،آب جوش برای غذا ، بر قراری غذا خوری عمومی ، ایجاد دستشویی و تهویه مناسب در کارخانه ، مطالبه رعایت احترام از سوی مدیریت در قبال کارگران، پرداخت حقوق دو هفته در مواقع اخراج ، و همچنین مطالبه مهم اضافه دستمزد، در طول جنگ و تا اوایل 1917 حتی در بخش کارخانجات ذوب فلز و نساجی که پیشروترین کارگران را در بر داشتند. مطالبات به همین خواست ها محدود می شد و هنوز اثری از مطالبه کنترل کارگری ویا شعارهای رادیکالتر در میان نبود.در اولین مراحل پس از انقلاب فوریه ، با گسترش کمیته های کارخانه ، بویژه در کارخانجاتی که صاحبان آنها فراری بودند.کمیته های کارخانه از نفوذ زیادی بر خوردار شدند و با مصادره کارخانه ها ، مدیریت آنها را عملا" بدست گرفتند. کمیته های کارخانه آمادگی فبلی در مورد خواست ها و وظایف شان نداشتند. اما پس از گذشت مدت کوتاهی وبر اثر فشار های اقتصادی (و اعتقاد و ایمان پیدا کردن به حق و توان بر قراری حکومت کارگری) وظایف جدی تری را در دستور کارشان قرار دادند.
نخستین دسته از اقدامات کمیته ها ، بوجود آوردن انظباط در محیط کار،نظارت بر امر استخدام و اخراج و بوجود آوردن امکانات فرهنگی در کارخانه ها ، از قبیل کتابخانه های عمومی بود. انظباط به سرعت در کارخانه ها بر قرار شد.(مواردی حتی کمیته های کارخانه، کارگرانی را که از کارخانه ها دزدی می کردند اخراج نمودند) کمیته ها در کارخانه های که اتحادیه ها موجودیت نداشتند در مورد وضع غذا، بهداشت و شرایط درونی کارحانه ها مداخله می کردند وگاها" بطور مستقیم برای تغییر شرایط کار اقدام می نمودند در اولین مرحله ، مبارزه کارگران متشکل در کمیته ها حول برسمیت شناسی کمیته های کارخانه توسط کار فرمایان و دولت موقت بود. هرچه بیشتر کمیته های کارخانه به سمت دخالت وسیع تر وکنترل در کارخانه ها پیش می رفتند با موانع و سنگ اندازی جدی تر از جانب دولت موقت (که دولت مورد حمایت اس آرها و منشویک ها و در کل با مشی بورژوای بود) مواجه می شدند.
بر اثر فشار اعتصابات پی در پی کارگران ، بالاخره در 15 مارس 1917 تشکیل کمیته های کارخانه و حق رای گیری و انتخابات آزاد آنها از طرف دولت موقت به رسمیت شناخته شد. و وظایف کمیته های کارخانه بدین صورت اعلام گردید:
الف نمایندگی کارگران در کارخانه در رابطه با دولت وموسسات عمومی
ب بیان عقاید و نظرات کارگران در امورمربوط به زندگی اجتماعی اقتصادی آنها در کارخانه
ج حل مشکلات درونی کارخانه
د نمایندگی کارگران در مقابل مدیریت و مسایل مربوط به کارگران و مدیریت.
این مقررات پاسخ گوی رادیکالیزم روز افزون کارگران نبود ودولت موقت برای بر فراری آرامش در کارخانه ها وبرای تابع نمودن کمیته های کارخانه به نظم اقتصادی سیاسی جامعه در آوریل همان سال امتیازات دیگری علاوه بر مفاد قرار 15 مارس به کارگران داد ، که مطابق آن قانون از اعضای کمیته ها در مقابل اخراج ها حمایت می کرد. اما مهمترین عرصه ها در زمینه مناسبات کارگران و مدیران کماکان مجهول مانده بود . برای مثال قانون فوق به شرایطی که نمایندگان انتخابی می باید در آن کارکنند ویا به مساله مهم اختیارات کمیته ها ، یعنی فی المثل حق استخدام و اخراج و دست رسی به اسناد مدیریت اشاره ای نداشت . همچنین جلسات کمیته ها در طول ساعات کار ممنوع بود . و این به کارگران ، که اغلب اضافه کاری می کردند ، محدودیت بزرگی تحمیل می کرد .
پس از به رسمیت شناخته شدن کمیته های کارخانه برای مدت کوتاهی در آرامش به سر بردند ، سرمایه داران و کارگران، طبعا" هر یک با دلیلی متفاوت ، خواهان آرامش در صنایع برای تداوم تولید بودند. به این لحاظ نرخ سرمایه گذاری خصوصی موقتا" افزایش یافت . مساله جنگ نیز امری بود که به فشار برای افزایش تولید کمک می کرد.، بطوریکه حتی در پیشرو ترین کارخانه ها ، کمیته ها خواست بالا بردن تولید برای کمک رسانی به جبهه ها را مد نظر داشتند.اما حتی در این دوره نیز کارفرمایان تلاش می کردند تا از ابتدایی ترین اشکال کنترل کارگری و حضور دائم کارگران و مداخله آنها در امر تولید جلو گیری کنند به این ترتیب از سوی صاحبان سرمایه ، قانون آوریل به دست آویزی در جهت محدود کردن اختیارات کمیته ها شد.
اما کمیته های کارخانه به سادگی به این قانون بی اعتنا ماندند و تلاش کردند تا چشم انداز متفاوت خود را برای کنترل کارگری ترسیم نمایند.برسمیت شناسی کمیته ها توسط دولت که سرمایه داران با مخالفت آن را پذیرفتند به گسترش جنبش کمیته ها و مصادره کارخانه ها انجامید.

حرکت بسوی تمرکز و کنترل

با برسمیت شناخته شدن کمیته های کارخانه، حملات سرمایه داران به اختیارات کمیته های کارخانه آغاز شد.همزیستی کارفرمایان و کمپته ها در کارخانه ها وضعیت نا همگونی را بوجود آورده بود.و به دین لحاظ نفوذ و قدرت کمیته های کارخانه در محل های مختلف متفاوت بود. در برخی کارخانجات کمیته ها امر تولید را خود به دست گرفته بودند .ودر بعضی دیگر هییت مدیره به این امر نظارت داشت .  اما بطور کلی کمیته ها اغلب در مقابل مانورهای مدیریت و سرمایه داران موفق نبودند. با وجود اینکه در تعدادی از کارخانجات کمیته ها توانسته بودند اتوریته خود را بطور کامل اعمال کنند. ، اما بعلت کم تجربگی و عدم اطلاع از نحوه اداره امور ، سرمایه داران و صاحبان کارخانجات بدون اطلاع یا تایید کمیته های کارخانه ، کالاها ، مواد اولیه و حتی سرمایه خود را به خارج می فرستادند حتی در مواردی سرمایه داران برای تشویق کارگران به تولید بیشتر پاداش و جایزه را مرسوم کردند.
بهر رو، مسئله جنگ ، کمبود های مواد اولیه ، سوخت و وضعیت نا به سامان اقتصادی کشور پس از انقلاب فوریه و از طرف دیگر موجودیت متضاد مدیران و کمیته های کارخانه به گسیخته گی اقتصادی انجامید. زمانی که شرایط بدتر شد دخالت کمیته های کارخانه فعال تر شد. ، هر چند که این دخالت با اعمال آشفته نیز همراه بود.کمیته های کارخانه متناسب با قدرت و نفوذ خود در مراکز مختلف از حیات خود دفاع می کردند. بعضی از کمیته به سادگی به تحمیل افزایش دستمزد وبالا بردن نامشخص قیمت محصولات خود دست زدند. وبرخی ماشین آلات و ابزار کارخانه ها را فروختند تا مواد اولیه را تامین کنند . حتی مواردی وجود داشت که کمیته ها بودجه صندوق اعتصابات وبا باز نشستگی را میان کارگران تقسیم کردند . در دوره فروپاشی اقتصاد کشور ، رقابت میان کمیته های کارخانه تشدید شد و حتی کمیته ها منافع یک دیگر را زیرپا گذاشتند.بطور مثال یک کمیته کارخانه مواد سوختی را به قیمت 4 برابر به کمیته های دیگر می فروخت . طبیعی بود که چنین سازمان کارخانه ای قادر نبود در مقابل فشار های اقتصادی و کمبود های موجود دوام بیاورد ضرورت سازمان یابی واقدامات هماهنگ شده از مدت ها قبل برای کمیته ها روشن شده بود و اقدام برای هماهنگی از پیشتر آغاز شده بود . اولین قدمها در هماهنگ کردن جنبش کمیته های کارخانه توسط اعضای کمیته ها که اغلب ار کارگران فلز کار و از فعالین و هواداران حزب بلشویک بودند انجام گرفت.
در 13 مارس نمایندگان 12 کارخانه صنایع فلز که در حدود 100000 کارگر را در بر داشتند در پتروگراد جلسه ای بر گذار کرده و خواستار 8 ساعت کار روزانه و برسمیت شناسی کنترل کارگری توسط دولت شدند . تا اینجا عملکرد کمیته های کارخانه در جهت تضمین تولید و رفرم در چهارچوب روابط سرمایه داری موجود بود وحزب بلشویک (همین طور لنین) هنوز "کنترل کارگری " از طریق حمایت از کمیته های کارخانه را مطرح نکرده بودند . بدنبال این کنفرانس ، کنفرانس دیگری در آوریل 1917 توسط کمیته های بخش های صنایع جنگ کمیته های کارخانه های پتروگراد برگزار شد. این کنفرانس که در زمان خود یکی از پیشروترین حرکات کمیته های کارخانه بود موارد زیر را برای کنترل کارگری تصویب کرد :
4    کمیته ها باید تمام قوانین سازمانی درونی کارخانه ها را تعیین کنند ( از قبیل ساعت کار، حقوق، اخراج ، تعطیلات و غیره) و تصمیمات خود را به اطلاع مدیریت برسانند.
5    تمام تصمیمات مربوط به پرسنل اداری ( مدیریت و تکنیسین ها) باید با تایید کارگران انجام گیرد ، این تصمیمات باید در جلسه عمومی کارخانه گزارش شود.
6    کمیته های کارخانه فعالیت مدیریت را کنترل می کنند . ( درعرصه های اقتصادی ، اجرایی و تکنیکی) و نمایندگان کارگران باید به تمام اطلاعات و اسناد اداری مدیریت ، بودجه تولید و ریزترین امور کارخانه دسترسی داشته باشند.

با اتکا به دست آورد های این کنفرانس ، کمیته های کارخانه به سمت هماهنگی و بدست گیری کنترل کارگری پیش رفتند ، تعداد نمایندگان شرکت کننده در کنفرانس های دیگر کمیته های کارخانه بیانگر این بود که کمیته ها در حال تحول به یک تشکل متمرکز و هماهنگ کارگری بودند . نمایندگانی که در فاصله 5 تا 30 ژوئن در اولین کنفرانس کمیته های کارخانه پتروگراد شرکت کردند نماینده 367 کمیته و حدود 350000 کارگر یعنی 80 درصد از مجموع 400000 کارگر پتروگراد بودند . کنفرانس ژوئن مرکز تلاقی اختلاف نظرات در مورد کمیته های کارخانه و کنترل کارگری بود. مهمترین بحث کنفرانس بر این در گرفت که آیا دولت موقت می بایست کنترل بر امر تولید را سازمان دهد ( که این مساله مورد حمایت منشویک ها نیز بود) و یا این امر می بایست از طریق کنترل کارگری صورت گیرد.( و این موضع مورد حمایت بلشویک ها و آنارکوسندیکالیست ها بود) . وزیر کار دولت موقت که یک منشویک بود (اسکوبلوف) در این کنفرانس با این استدلال که " قانون گذاری و کنترل صنایع وظیفه دولت است ونه کمیته های خود مختار" با کنترل کارگری توسط کمیته های کارخانه مخالفت کرد . در مقابل بلشویک ها که نفوذشان در کمیته های کارخانه افزایش یافته بود از کنترل کارگری قاطعانه دفاع کردند. . بالاخره اکثریت کنفرانس با 336 رای از 421 رای به کنترل کارگری (توسط کمیته های کارخانه) رای مثبت داد. این کنفرانس قطعنامه ای را که اساسا" لنین تنظیم کرده بود و مهمترین بحث های حزب بلشویک را بر سر کنترل کارگری در برداشت تصویب نمود. مطابق این قطعنامه " قانون گذاری کامل تولید و توزیع کالاها میبایست توسط کارگران یعنی توسط ارگان هایی که دو سوم اعضای آن را کارگران تشکیل می دادند انجام می گرفت و همینطور حق دسترسی به تمام اسناد تجاری برای نمایندگان کارگران مجاز شمرده می شد."
یکی از مهمترین دست آورد های این کنفررانس که به هماهنگی بیشتر کمیته های کارخانه بیانجامید. تشکیل شورای مرکزی کمیته های کارخانه شهر پتروگراد بود. لازم به ذکر است که منشویک ها بدلیل مخالفت با تشکیل شورایی مستقل از شورایی مرکزی سندیکا ها و همچنین آنارکوسندیکالیست ها بدلیل مخالفت مکتبی با هر گونه سیستم متمرکز و ارگان های بالاتر از کمیته های محلی به طرح شورای مرکزی کمیته های کارخانه رای منفی دادند اما با حمایت حزب بلشویک ، کنفرانس طرح پیشنهادی شورایی مرکزی کمیته های کارخانه را پذیرفت و 19 بلشویک، 2 منشویک ، 2، اس ار ،1 نفر از گروه ترتسکی ( که بعدا" به حزب بلشویک پیوست) و1 نفر آنارکوسندیکالیست را به عنوان 25 عضو شورای مرکزی انتخاب نمود . وظایف این شورا تامین سوخت، مواد خام ، ماشین آلات ، بازار یابی و توزیع اطلاعات تکنیکی و همینطور تاسیس کمیته هایی برای کمک به دهقانان در تهیه ابزار زراعی بود.
تشکیل شورای مرکزی کمیته های کارخانه نقش مهمی در هماهنگ ساختن جنبش کمیته های کارخانه پترو گراد و سراسر روسیه ایفا کرد.تا اواخر ژوئن حد اقل 25 مرکز شهری و محلی کمیته های کارخانه تاسیس شدند و تا ماه اکتبر حداقل در 65 مرکز صنعتی "شورایی هماهنگی" فعالیت خود را آغاز کرده بودند. تا همان زمان در بیش از 100 کنفرانس این شورا ها مشکلاتی را که در برابر کارگران قرار داشت حل و فصل کرده بودند.همینطور در طی این دوره ، شوراهای هماهنگی نقش زیادی در جلو گیری از بسته شدن کارخاجات و ادامه تولید ایفا نمودند.یکی از موانع مهم بر سر راه استقلال کمیته های کارخانه ، وجود سندیکا ها ی کارگری بود . در آن زمان منشویک ها و اس ارها که نیروی مسلط در تشکل های سندیکا های روسیه بودند ، در مخالفت با کمیته های کارخانه در کنفرانس سراسری سندیکاها خواستار ادغام کمیته ها در سازمان سندیکا ها شدند. و بدین منظور کنفرانس سندیکا ها نیز تصویب نمود که کمیته های کارخانه باید از نظر مالی به سندیکا ها وابسته باشند. . در مقابله با تصمیمات کنفرانس سندیکا ها ، دومین کنفرانس کمیته های کارخانه تصمیم گرفت تا کمتر از یک در صد حقوق نمایندگان حاضر در کنفرانس به تقویت شورایی مرکزی کمیته های کارخانه تخصیص داده شود تا بدین صورت استقلال مالی کمیته های کارخانه تامین گردد. این کنفرانس همچنین مقررات کار کمینه ها، وظایف مدیریت و شیوه انتخابات کمیته ها را بدین صورت تعیین کرد.:
1    تمام تصمیمات کمیته ها برای مدیریت و کارفرمایان وبه همان نسبت برای کارگران و کارکنان لازم الاجراست و فقط توسط شورایی مرکزی کمیته های کارخانه ویا خود کمیته ها قابل تجدید نظر است.
2        جلسات کمیته ها در طول ساعات کار بر گزار می شود. و اعضای کمیته ها از دستمزد کامل بر خوردار خواهد بود.
3        کمیته های کارخانه تصمیمات مدیریت را کنترل کرده و می تواند کسانی را که قادر به برقراری روابط جدید با کارگران نیستند اخراج نماید.
4        امور داخلی کارخانه ها از قبیل ساعت کار ، حقوق، مرخصی و تعطیلات توسط کمیته ها تعیین می شوند.
بدنبال تصمیمات کنفرانس های پترگراد ، در اواخر ماه اوت اعتصابات مهمی توسط کارگران نساجی مسکو ، کارگران بخش مهندسی پتروگراد ، کارگران نفت باکو و معدنچیان دونیاس بوقوع پیوست . مطالبات مشترک کارگران در این اعتصابات انتقال حق استخدام و اخراج به کمیته های کارخانه و برسمیت شناسی این نهاد ها توسط کارفرمایان و دولت موقت بود. در این زمان دولت موقت که از افزایش سریع تعداد کمیته های کارخانه و همچنین افزایش قدرت و نفوذ آنها آگاه شده بود به عناوین مختلف کمپین های را بر علیه کمیته های کارخانه تحت عنوان آنارشیسم طبقه کارگر براه انداخت ، وزیر کار جلسات کمیته های کارخانه  را در ساعات کار ممنوع  اعلام کرد. وبدنبال آن بخشنامه ای برای کم کردن دستمزد کارگرانیکه در ساعات کار در جلسات کمیته ها حضور داشتند صادر نمود. و همچنین حق استخدام و اخراج را نیز به صاحبات موسسات و سرمایه داران واگذار کرد. در مقابل این حرکت دولت موقت ، سومین کنفرانس کمیته های کارخانه قراری در رد این بخشنامه صادر کردند.
بار دیگر کار فرمایان برای جلو گیری از قدرت گیری و محدود کردن اختیارات کمیته های کارخانه به بستن کارخانجات متوسل شدند. بین ماه های مارس و اوت 1917 ، 586  موسسه که مجموعا" بیش از 100000 کارگر در استخدام داشتند اغلب به دلیل یا به بهانه کمبود سوخت و مواد اولیه (  ودر مواردی نیز بصورت حرکت عامدانه ) از سوی کار فرمایان تعظیل شدند. شورای سندیکای پتروگراد در 10 سپتامبر اعلام کرد که نیمی از صنایع شهر در معرض بسته شدن است ، در پتروگراد از ماه مارس تا ماه مه در مجموع 18000 کارگر در نتیجه بسته شدن کارخانجات بیکار شدند ، این رقم در ماه ژوئن به 38000 و در ژوئیه 47000 و در ماه اوت به 61000 افزایش یافت.
در چنین شرایط نامساعد اقتصادی ، چهارمین کنفرانس کمیته های کارخانه در 10 اکتبر فراخوان کنفرانس سراسری کمیته های کارخانه در سطح کشور را در دستور گذاشت. اولین کنفرانس سراسری کمیته های کارخانه در روسیه در فاصله 12 تا 17 اکتبر یعنی مدت کوتاهی قبل از انقلاب اکتبر بر گزار شد . ترکیب نمایندگان شرکت کننده در این کنفرانس به قرار زیر بود.از 137 نماینده حاضر در کنفرانس 86 نفر بلشویک، 22 نفر اس ار ، 11 نفر آنارکوسندیکالیست ،8 نفر منشویک ، شش نفر ماکزمالیست (جناحی از اس ارها) و 4 نفر غیر وابسته به احزاب بودند. لنین در این مرحله نقش بر جسته کمیته های کارخانه را در کمک به حزب بلشویک برای تصرف قدرت تشخیص داد و حزب بلشویک نیز قاطعانه از جنبش کمیته های کارخانه دفاع کرد. قعطنامه پیشنهادی حزب بلشویک که مورد تایید کنفرانس قرار گرفت چنین اعلام می کرد : اهداف کنترل کارگری را نمی توان از طریق سازمانهای کنونی موجود برآورده ساخت : اتخاذ این اهداف تنها از طریق کمیته های کارخانه ، اتحادیه های محلی آنها و شوراهای محلی کمیته های کارخانه مقدور است.
این کنفرانس ایجاد سازمان مرکزی کمیته های کارخانه را دردستور گذاشت.
و تصویب نمود که کنترل کارگری باید در سطح کشور وبطور سراسری انجام گیرد. بدین ترتیب وظایف سندیکا های کارگری را " کنترل بر شرایط کار" و وظایف کمیته های کارخانه را "کنترل بر تولید" تعریف نمود.
مطابق تصمیمات این کنفرانس ، شورایی مرکزی کمیته های کارخانه به عنوان مرکز اقتصاد کشور وظیفه داشت تا یک نقشه عمومی برای تجدید سازمان اقتصاد کشور طرح نماید. با وجودی که این ارگان که وظیفه قانون گذاری در مورد اقتصاد ملی را بر عهده داشت . از میان نمایندگان سازمان سراسری کمیته های کارخانه انتخاب می شد ولی همچنان قرار بود تا صرفا" بعنوان بخشی از شورای مرکزی سندیکا ها بکار خود ادامه دهد.

بافت و ساختار کمیته های کارخانه

از آنجا که کمیته ها، تشکلی در سطح کارخانه بودند و در جریان انقلاب فوریه به ابتکار خود کارگران و نه رهنمود های معیین وبا نقشه ی از پیش در سطوح محلی ایجاد شده بودند. ، بنابراین واضح است که این کمیته ها در تمامی مناطق و همچنین در طی دور های مختلف حیاتشان نمی توانستند از ساختار یک دست و استانداردی بر خورد ار باشند.به عبارت دیگر ساختار و بافت کمیته های کارخانه با تحولات اجتماعی و نقش و نفوذ خود کمیته ها در محل و متاثر از عوامل بسیار دیگر و در طی دوران انقلاب تغییر می کرد ، آنچه در زیر بعنوان ساختار وبافت کمیته های کارخانه بیان می شود خصوصیات اصلی هستند که جوهر این تشکل را نشان می دهد.
کمیته های کارخانه اغلب از کارگران مرد ماهر تشکیل می شدند و این ناشی از دلایل مختلف است ، میزان با سوادی در میان کارگران مرد ماهر بیش از دیگر کارگران بویژه دهقانزادگان و کارگران زن بود. و از آنجا که داشتن سواد برای مذاکره با مدیریت و حساب رسی از اسناد ضروری بود و همچنین از آنجائیکه هر فعالیت آموزشی و فرهنگی به حداقلی از سواد نیاز داشت ، بنابراین این کارگران مرد ماهر بودند که در این کمیته ها در موقعیت بالاتری قرار می گرفتند. . از سوی دیگر کارگران مرد ماهر بیش از دیگر کارگران از نحوه اداره امورکارخانه آگاه بودند واز تجارب مبارزات و سنت های کار سیاسی سال 1905 بر خوردار بودند. وبالاخره اینکه تعداد زیادی از کارگران ماهر بخصوص در بخش صنایع فلز و ماشین آلات مجبور بودند تا در پاسخ به تحولات جدید تکنولوژی که در دوره جنگ به شدت افزایش یافته بود در رشته های نوظهور صنعت از تخصص بر خوردار شوند .این بنوبه خود به افزایش بیشتر توانایی های فنی شان وبه طریق اولی موثر تر شدن نقششان در پروسه تولید منجر می شد. این ها همه باعث شد تا کارگران مرد ماهر به اعتبار موقعیت ممتازشان در کار و وضعیت سیاسی بهترشان نسبت به دیگر کارگران ، عمدتا" از نفوذ زیادی بر خوردار شوند. وبه نظر می رسد که دیگر کارگران اتوریته کارگران ماهر را در کمیته ها پذیرفته بودند  البته در مواری اختلافاتی میان کارگران ماهر و غیر ماهر پدید می آمد و حزب بلشویک که هسته اصلیش در کارخانه از کارگران پیش رو و ماهر تشکیل می شد، بطور پی گیر در از بین بردن اختلافات میان کارگران در طول سال 1917 تلاش می کرد.
کمیته های کارخانه تنها یک نوع از تشکل (گر چه شاید مهمترین نوع تشکل) را در سطح کارخانه نمایندگی می کردند. دیگر اشکال متنوع سازمان یابی کارگران در سطح کارخانه به قرار زیر بودند : مجمع عمومی کارگران یا تجمع های کارگران و کارمندان اداری کارخانه به صورت یک تشکل واحد و موقت برخی مواقع از درون آنها تشکل های مدت دار بیرون می آمدند، شورا های ویژه ای که نماینده بخش های مختلف کارخانه بودند ، و کمیته های با وظایف معیین که توسط کمیته های کارخانه تشکیل می شدند. کمیته های ویژه این موضوعات را در دستور کار خود قرار می دادند
میانجیگری در اختلافات دستمزد ، توزیع نیروی کار، فعالیت های فرهنگی و آموزشی ، پاک سازی کارخانه از ارتش ، مسایل تکنیکی ، شرایط کار، خوراک، و تهیه مواد خام.
مجمع عمومی کارگران بالاترین ارگان تصمیم گیری کمیته های کارخانه محسوب می شد.و بیشترین اتوریته را بر کارگران اعمال می کرد. تصمیمات مجمع عمومی فقط می توانست توسط شورای مرکزی کمیته کارخانه تجدید نظر شود. انتخابات در کارخانه ها با حضور نصف تعداد کل کارگران رسمی محسوب می شد. و اگر تعداد شرکت کنندگان به هرحال از 50 درصد کارگران کمتر بود، کمیته های موقت برای انجام امور تشکیل می شدند .و هیچ ارگانی نیز حقی برای محدود کردن دامنه کار ویا انحلال این گونه کمیته های موقت را نداشتند. تعدادکارگران در کمیته ها ، متناسب با کل نیروی کار در کارخانه بود . کمیته های کارخانه در فواصل مجمع عمومی ها ، عالی ترین ارگان کارخانه محسوب می شدند. و کارگران حق داشتند در هر زمان مجمع عمومی را برای تشکیل جلسات مربوط به انتخابات ویا بررسی کارکرد کمیته های کارخانه فرا بخواند. این طرح مانع استقلال کمیته های کارخانه از مجمع عمومی کارگران می شد. در کارخانجات بزرگتر به جای یک کمیته کارخانه ، چندین کمیته های جداگانه در کارگاه ها ی مختلف تشکیل می شدند. بطور مثال مرکز صنعتی بوتیلف شامل 26 کمیته بود و تماس و ارتباط منظم و سازمان یافته ای بین کمیته ها بر قرار بود.
با وجودیکه کمیته های کارخانه در آغاز جوان و بی تجربه بودند اما بر اثر تحولات اجتماعی که در فاصله فوریه تا اکتبر روی داد. این کمیته ها بسرعت تشکل و سازمان یافتند. کارگران کمیته های کارخانه را بعنوان نمایندگان واقعی خود می شناختند. و کاملا" از دستورات کمیته ها پیروی می کردند.

مساله کنترل کارگری پس از انقلاب اکتبر

با اوجگیری انقلاب اکتبر ، کمیته های کارخانه از اولین تشکل های توده ای بودند که از حزب بلشویک در تصرف قدرت حمایت کردند. اعضای کمیته های کارخانه نقش فعالی در افزایش نفوذ حزب بلشویک در شوراها و پیروزی انقلاب اکتبر ایفا نمودند.
پس از انقلاب اکتبر و اعلام حمایت دولت بلشویک از کنترل کارگری ، کمیته های کارخانه نیز مقدمتا" بیش از سایر تشکل های سراسری کارگران روسیه از اقتدار بر خوردار شدند. و لذا با فراغ بال بیشتر به مصادره کارخانجات و بدست گیری امور کارخانه مبادرت ورزیدند. اولین تاثیر پیروزی انقلاب اکتبر و به قدرت رسیدن طبقه کارگر بر کمیته های کارخانه این بود که این کمیته ها از خود مختاری بی حدی بر خوردار شدند. با سر کار آمدن دولت پرولتری ، کمیته های کارخانه اینک خود را صاحب بی چون و چرای کارخانجات و مالکین ابزار و وسایل کارخانه ها می دیدند. به دلیل این طرز طلقی ، اعمال کمیته ها در کارخانجات مختلف آشفته و نا همگون بود. در حقیقت می توان گفت که با افزایش رادیکالیزم کمیته ها ، آنارشیسم نیز در آنها رشد یافته بود.
اما جنبش کمیته های کارخانه در سیر رشد خود پس از اکتبر ، از یک سو موانع و خراب کاری سرمایه داران که اساسا" با موجودیت کمیته های کارخانه و کنترل کارگری ضدیت داشتند روبرو شد. واز سوی دیگر با گرایشات دیگری در جنبش کارگری روسیه مواجه گردید. که با استقلال کارخانه مخالف بوده و یا آلترناتیو سندیکا های کارگری به مثابه عامل فشار بر آنها عمل می کردند.

الف کنترل کارگری و واکنش سرمایه داران

حزب بلشویک از بدو بدست گیری قدرت ، امر کنترل کارگری را معمول کرد. در روز پس از پیروزی انقلاب اکتبر ، لنین طرح آیین نامه کنترل کارگری را تدوین کرد. و این طرح در پی بررسی های بسیاری در جلسه ای با شرکت نمایندگان شورای مرکزی کمیته های کارخانه و سندیکا های کارگری سر انجام در 14 نوامبر مورد تایید و تصویب هییت مرکزی شورا قرار گرفت. اصل سند کنترل کارگری به قرار زیر است :
6    در بنگاه های صنعتی ، بازرگانی ، بانکی ، کشاورزی و غیره که تعداد کارگران و کارمندان آنها جمعا" کمتر از 5 نفر نباشد یا داد و ستد سالیانه آنها کمتر از 10 هزار روبل نباشد ، تولید ، حفاظت و خرید و فروش کلیه محصولات و مواد خام تحت کنترل کارگری قرار می گیرد.
7    کنترل کارگری را کلیه کارگران و کارمندان هر بنگاه مستقیما" انجام می دهند. در صورتی که بنگاه چنان کوچک باشد که این امر میسر نگردد ، باید بیدرنگ نمایندگان در جلسات عمومی با تنظیم صورت مجلس انتخاب گردند و اسامی انتخاب شده گان به دولت وشورای محلی نمایندگان کارگران ، سربازان و دهقانان اطلاع داده شود.
8    بدون اجازه نمایندگان منتخب کارگران و کارمندان متوقف ساختن بنگاه یا تولید  دارای اهمیت کشور و نیز هر گونه تغییری در جریان آن بدون چون و چرا ممنوع می گردد.
9        نمایندگان منتخب بدون استثنا به کلیه دفاتر و اسناد و کلیه انبار ها و مخازن مواد وابزار دسترسی خواهند داشت.
10  تصمیمات نمایندگان کارگران و کارمندان برای صاحبان بنگاه ها لازم الاجراست و فقط اتحادیه های حرفه ای و کنگره های آنها می توانند آنها را لغو کنند.

بند 6 و7 در تمام بنگاه های که برای دولت حایز اهمیت بود ، کمیته های کارخانه را مسئول انظباط و محافظت از اموال و پاسخگو به دولت معرفی کرده بود.
پس از تصویب قانون 14 نوامبر ، سرمایه داران که طبعا" به رژیم جدید به عنوان دشمن اصلی خود می نگریستند با تمام قدرت به مخالفت و مبارزه بر علیه کنترل کارگری وبه ویژه بر علیه تشکل کمیته های کارخانه بر خاستند. اولین تاثیر قانون جدید مجاز شدن مبارزات کمیته های کارخانه در مقابل خراب کاری صاحبان کارخانجات بود. بلافاصله پس از تصویب قانون جدید و به اعتبار آن تداوم کمیته های کارخانه علیه سرمایه داران،  موجی از اقدامات اعتراضی صاحبان صنایع از تمامی مناطق روسیه بر خاست. جلسه کنگره سراسری انجمن های بنگاه های تولیدات صنعتی مسکو که در اوایل دسامبر 1917 برگزار شد ، اعتراضیه ای به "مداخلات فعال" کمیته ها منتشر نمود. و بلافاصله بانکها با سرمایه داران در محدود کردن بودجه مناظق تحت کنترل کمیته های کارخانه به توافق رسیدند و با توسل به خراب کاری ، بستن کارخانجات ، و معادن و بالاخره نپرداختن دستمزد کارگران و عدم سرمایه گذاری کمیته های کارخانه را تحت فشار گذاشتند . اما این حملات به تعرض بیشتر کمیته های کارخانه برای کنترل تولید و تصرف کارخانه ها انجامید.

ب- واکنش گرایشات مختلف جنبش کارگری

همانطوری که اشاره شد ، سندیکا های کارگری در روسیهبه عنوان آلترناتیو تشکل کمیته های کارخانه از سوی دیگر گرایشات جنبش کارگری مطرح می شدند. (باید اینجا تفاوت تشکل های که در بستر تحت تسلط سرمایه تشکیل می شوند و در واقع تشکل سرمایه دارانه کارگران هستند و به دوره مبارزات چانه زنی کارگران با سرمایه داری تعلق دارند را با تشکل های که فقط در بستر ضد سرمایه داری و برای مبارزات دوره بعد از سرمایه داری کارگران تعلق دارند را درک کرد که سندیکا ها بر مبنای ذات روحیه و اخلاقیات سرمایه دارانه در مقابل کمیته های کارخانه قد اعم می کنند پی برد)
بر اثر پدید آمدن شرایط دمکراتیک پس از انقلاب فوریه . شکل دیگر سازمانیابی کارگران در روسیه یعنی تشکل سندیکایی نیز امکان رشد و فعالیت یافت. سندیکا ها با وجودیکه قبل از سال 1917 سابقه چندانی نداشتند اما توانستند پس از انقلاب اکتبر فعالیتشان را در سطح شاخه های مختلف صنعت توسعه دهند.تا اوایل ماه مه 1917 حدود نیم میلیون کارگر در تقریبا" 2000 سندیکای موجود در آن زمان نامنویسی کردند. این تعداد بیش از 50 در صد نیروی کار در صنایع، ارتباطات و معادن را در بر می گرفت.
سندیکا ها در روسیه در انقلاب فوریه شرکت فعالی نداشتند. پس از فوریه عمدتا" منشویک ها به تقویت ساختمان سندیکا ها پرداختند. همانطوریکه مشهور است منشویک ها انقلاب فوریه را انقلاب بورژوایی و به مثابه مقدمه ای بر توسعه اقتصادی نظام سرمایه داری در روسیه ارزیابی می کردند. بدین اعتبار از نظر آنها عملکرد کنترل کارگری بر پروسه تولید می باید از پیش محدود به شرایطی می شد که " مرحله توسعه که جامعه روسیه آن را از سر می گزراند" حدود آن را تعیین می نمود. به این ترتیب روشن است که در این عرصه از نظر منشویک ها وظیفه اصلی در مرحله جاری همانا تبدیل کردن سندیکا ها به سازمانهای دائمی نمایندگان طبقه کارگر برای بهبود شرایط کار آنها بود. با این بینش وظایف کارگران در قبال انقلاب و با نفوذ فعالین منشویک ها در جنبش کارگری و بویژه سندیکایی ، سندیکا ها در طی فوریه تا اکتبر با استفاده از تجارب و سنت مبارزه سندیکای در غرب با همان نقش کلاسیک سندیکاها ، یعنی دفاع از منافع صنفی کارگران در قبال کارفرمایان و دولت، به سرعت سازمان یافتند و طبعا" منشویک ها و گرایش طرفدار سندیکا ها به هیچ وجه کنترل کارگری و تجدید سازماندهی اقتصاد را در دستور نداشتند. و بنا براین مخالف کنترل کارگری و جنبش مستقل کمیته های کارخانه بودند . به همه این دلایل سندیکا ها در فاصله پیش از قیام اکتبر با موجودیت دولت موقت وسرمایه داران در تضاد قرار نگرفتند.
از طرف دیگر یکی از جریانات پر نفوذ در جنبش کمیته های کارخانه در روسیه ، آنارکوسندیکالیست ها بودند . آنها که از پیگیر ترین هواداران کمیته های کارخانه بودند ، سندیکا ها را از زمره اشکال ورشکسته و بورکراتیک بورژوایی با هدف فرو خواباندن فعالیت های خود جوش کارگران و توده ها ارزیابی می کردند. به این دلیل آنارکوسندکالیست ها در تمام دوره فوریه تا اکتبر کمیته های کارخانه را نه علیه دولت موقت بلکه علیه سندیکا ها قرار می دادند. هر گونه تلاش برای سازمان دادن سراسری و متمرکز کمیته های کارخانه از نظر آنها به بورکراتیسم ختم می شد. به همین دلیل آنارکو سندیکالیست ها به تشکل شورای سراسری کمیته های کارخانه رای منفی دادند. آنها کمیته های کارخانه را بهترین شکل سازمانهای کارگری تابه حال موجود و سلول های جامعه سوسیایستی آینده که می باید در جریان عمل توسعه یابند و در زمان انقلاب کنترل را در دست گیرند تعریف می کردند. اما هیچ تعریف دقیقی از چگونگی هماهنگی منافع محلی با منافع سراسری کارگران و رابطه آنها با برنامه ریزی اقتصاد ملی ارایه نمی دادند. وجود نفوذ آنارکوسندیکالیست ها در بین کمیته های کارخانه که با هر گونه سیستم متمرکز برای کمیته ها مخالفت می کردند. به ضعف عمده کمیته های کارخانه یعنی معطوف شدن آنان به منافع بخشی کارگران و ندیدن منافع کل طبقه کارگر دامن می زد.
در فاصله فوریه تا اکتبر 1917 سندیکا ها و کمیته های کارخانه در امر سازماندهی مبارزات اقتصادی کارگران در سطح کارخانه رقابت می کردند.، سندیکا ها موجودیت مستقل کمیته های کارخانه را در سطوح محلی در رابطه با سازماندهی نیروی کارو چه در هدایت و رهبری فعالیت های عملی کارگران و پیش برد مذاکرات با مدیریت برسمیت می شناختند . اما خواستار این بودند که کمیته های کارخانه به سلول های محلی سندیکا ها تبدیل شوند.به میزانی که سندیکا ها تحت فشار کمیته های کارخانه موضوع کنترل کارگری را برسمیت می شناختند . همکاری بیشتری بین این دو ارگان پیش می آمد.اما اختلافات سیاسی در جنبش کارگری نیز بخشا" روابط میان سندیکا ها و کمیته های کارخانه را تعیین می کرد. در اوایل انقلاب فوریه سندیکا ها عمدتا" زیر نفوذ منشویک ها بودند و در مقابل حزب بلشویک از حمایت کمیته های کارخانه بر خوردار بود. اما با انقلاب اکتبر ، نفوذ حزب بلشویک در سندیکا ها نیز افزایش یافت و تعداد زیادی از اعضا ورهبران سندیکا ها به حزب بلشویک پیوستند. و به نمایندگان گرایش سندیکای در حزب بدل شدند.
پس از تصویب قانون 14 نوامبر در قبال مساله کنترل کارگری و تصمیم دولت بلشویکی به اجرایی این کنترل ، ارگان های کنترل کارگری در تمام شهر ها و موسسات صنعتی با ترکیب نمایندگان سندیکا ها، کمیته های کارخانه و تعاونی های کارگری تشکیل شدند . جلسات این ارگان مرکز مبارزات گرایشات مختلف کارگری بر سرنوشت کمیته های کارخانه بود.

ج سازمان یافتن ارگان کنترل کارگری و کم شدن نقش کمیته های کارخانه

بدنبال تصمیمات دولت بلشویکی بمنظور بر قراری کنترل کارگری ، ارگان های ویژه کنترل کارگری تشکیل شدند و شورای کنترل کارگری بمثابه بالاترین ارگان کنترل کارگری شروع به فعالیت نمود .در این شورا کمیته های کارخانه حدوداً از 1 پنجم آرا بر خوردار شدند ترکیب نمایندگان شورا به ترتیب زیر بود 5 نمایند از شورای سراسری و مرکز نمایندگان کارگران وسربازان، 5 نماینده از شورایی سراسری اتحادیه ها ، 5 نماینده از اتحادیه سراسری کشاورزان ،5 نماینده از شورای سراسری کمیته های کارخانه ، 5 نمایند از شورایی عالی مهندسین و تکنیسین ها ، 1 نماینده از هر اتحادیه ای که کمتر از 100000 عضو داشت، و 2 نفر از شورایی مرکزی سندیکا های پتروگراد.
شورایی سراسری کنترل کارگری قبل از اینکه در شورای عالی اقتصاد ادغام شود 2 بار جلسه داشت در اولین جلسه در ماه نوامبر لارین سخنگوی سندیکا ها با این استدلال که سندیکا ها منافع کل طبقه کارگر را نمایندگی می کنند و کمیته های کارخانه نماینده بخشی از آن هستند خواستار این شد که کمیته های کارخانه به تابعی از سندیکا ها تبدیل شوند. در مقابل این بحث ژیوتف که از فعالین کمیته های کارخانه بود از کنترل کارگری توسط کمیته های کارخانه دفاع کرد.این جلسه که اکثریت نمایندگان حاضر در آن از طرفداران تبعیت کمیته های کارخانه از سندیکا ها بودند ، تصمیم گرفت که کمسیون ویژه ای برای طرح دستور العمل های دقیق تر کنترل کارگری در جهت محدود تر کردن کنترل محلی کمیته های کارخانه تشکیل شود.این کمیسون ویژه که با ریاست لوزوفسکی تشکیل شد پس از پایان کارخود طرحی به عنوان" نسخه بدل " ارایه داد.هدف عمومی دستور العمل های این طرح ، محدود کردن دامنه فعالیت های کمیته های کارخانه در رابطه با صاحبان صنایع ، سندیکا ها و دولت بود . مهمترین نکته این "نسخه بدل" این بود که : " حق صدور دستورات در رابطه با مدیریت ، اداره و کارکرد موسسات در دست صاحبان آن باقی می ماند و تحت هر شرایطی تصرف کارخانه ها و اداره آنها توسط کمیته ها غیر مجاز است"
طبق این طرح ، کمیته های کارخانه نه تنها به تابعی از شورایی کنترل کارگری محلی بدل شدند ، بلکه همچنین تابع کمیسیون های محاسبه و توزیع سندیکا ها ( متشکل از اعضای کمیته ها و اتحادیه های محلی دیگر شاخه های صنعت ) نیز شدند. کمیسیون های کنترل حق داشتند تا در صورت ترکیب ویا سیاست کمیته ها را تایید نمی کردند انتخابات جدیدی را به آنان تحمیل نمایند. این "نسخه بدل " عملا" تلاش می کرد تا کمیته های کارخانه را به ارگان بی قدرت محلی کمیسیون های کنترل سندیکا ها تبدیل نمایند.
کمیته های کارخانه این تفسیر از کنترل کارکری را نپذیرفتند. و شورایی مرکزی کمیته های کارخانه پتروگراد ، در اواخر ماه نوامبر تفسیر خود از مقوله کنترل کارگری را در سندی تحت عنوان "نسخه عمل" منتشر کرد. این " نسخه عمل از کنترل کارگری به عنوان مرحله ای انتقالی در جهت خود مدیریتی کارگران در سطح کارخانه و اقتصاد " یاد می کردو اشاره داشت که" کنترل کارگران بر صنعت بمثابه بخش غیر قابل تفکیک کنترل آنان بر کل اقتصاد کشور ، نباید به مفهوم محدود نظارت فهمیده شود بلکه بر عکس باید به مفهوم وسیع آن یعنی دخالت کارگران در تصمیمات مدیریت بر سر نحوه تخصیص منابع مالی کارخانه و سهام آن ، تهیه مواد خام مورد نیاز و چگونگی توزیع محصولات تمام شده کارخانه توسط مدیریت در نظر گرفته شود .و همچنین به نظارت موثر کارگران بر سفارشات  و قعالیت های سود آور و بر خرج کارخانه ، و استفاده منطقی از نیروی کار شاغل در کارخانه و شرکت آن در خود سازمان تولید منجر گردد."
در واقع مطابق این طرح، از ابتدایی ترین اختیارات صاحبان صنایع تا ملی کردن کامل کارخانجات همه و همه به کمیته ها منتقل می شد.کمیسیون های محلی ، ناحیه ای و فدراسیون های سراسری به منظور هماهنگی وبرنامه ریزی اقتصادی کشور می بایست تشکیل می شدند و تجدید حیات تولید ، تهیه سوخت و مواد اولیه را در دستور کار خود قرار می دادند.
پس از مدتی شورای مرکزی کمیته های کارخانه الگوی دقیق تری دستورالعمل های کنترل کارگری منتشر نمود و در آن مطرح کرد که " تصمیمات کمیته های کارخانه برای صاحبان صنایع لازم الاجرا است"طبق این طرح تکمیلی ، شوراهای مردمی اقتصاد میبایست در مناطق، شهر ها و نواحی تشکیل می شدند. و رهبری شوراهای مردمی اقتصاد نیز می بایست در کنفرانس های کمیته های کارخانه انتخاب گردند. تنها شرط کاندید شدن در انتخابات این شوراها عضویت فرد در کمیته های کارخانه بود.طبق این طرح تکمیلی قرار بود که در راس این سیستم شورایی عالی اقتصاد کشور قرار گیرد اکثریت کمیته های کارخانه "نسخه عمل" شورای کمیته های کارخانه شهر پتروگراد را در مقابل "نسخه بدل" شورای کنترل کارگری پذیرفتند. و مطابق آن دست به عمل زدند.
میارزه کمیته های کارخانه در درون ارگان کنترل کارگری بیانگر این بود که کارگران متشکل در کمیته همچنان شورای مرکزی کمیته های کارخانه پتروگراد را به عنوان تنها اتوریته مافوق خود برسمیت می شناختند . در حقیقت ارگان کنترل کارگری که از طرف دولت بلشویکی طرح و پیشنهاد شده بود در هماهنگ کردن مبارزات کارگران حول مساله کنترل کارگری موفق نبود و مبارزات و اختلاف نظرات در درون جنبش کارگری بر سر مساله کنترل کارگری همچنان ادامه داشت.

د سیاست دولت بلشویکی و آلترناتیو کمیته های کارخانه

پس از یک انقلاب کارگری در شرایط نامساعد و نا به سامان اقتصادی و در زمانی که سرمایه داران به هر شکل ممکن به مبارزه برای در هم شکستن دولت پرولتری دست می زدند و در شرایطی که رقابت میان تشکل ها ی کارگری و عدم هماهنگی فعالیت های آنان در مقابله با خرابکاری های سرمایه داران در سطح کارخانه ها کماکان ادامه داشت. دولت بلشویکی برنامه تجدید حیات اقتصادکشور را دردستور کارخود قرار داد ، دولت بلشویکی برای حفظ قدرت پرولتاریا به انسجام و کنترل نیاز داشت ، کنترل مورد نظر دولت کنترل متمرکز بود و کنترل کارگری بمعنای کنترل دولت کارگری بر تولید یعنی کنترل دولت شوراها از طریق شورای نمایندگان کارگران مطرح بود.
تا انقلاب اکتبر بسیاری از کارخانجات در سراسر کشور توسط کمیته های کارخانه مصادره شده بودند. در بعضی از آنها اختلافات میان مدیریت و کارگران عملا" مانع ادامه تولید گشته بود . در مواردی کارگران پس از تصرف کارخانه اموررا خود بدست گرفته بودند بدون اینکه از مهارت تکنیکی ، دیسبلین صنعتی یا دانش حسابداری برای اداره آن برخوردار باشند. در برخی از کارخانه ها توافق میان کارگران و مدیریت مانع اجرای دستورات دولت می شد. بطور مثال حتی در برخی از کارخانجات بر اساس توافق کارگران و مدیریت قانون ممنوع شدن کار شبانه زنان زیر پا گذاشته می شد. همزمان با رشد ابتکار و خلاقیت از پایین کارگران ، آنارشیسم نیز در کمیته های کارخانه افزایش یافته بود و عملا" کنترل محدود کارخانه ای پاسخگوی مقابله با مقاومت سرمایه داران نبود.
سر انجام در اول ماه دسامبر 1917 طرح برنامه ریزی شورای عالی اقتصاد تصویب گردید ، (این طرح توسط بخارین تنظیم و ارایه شده بود.) طبق آن شورای عالی اقتصاد به تابعی از شورای کمیساریای مردم (که معادل هییت وزیران دولت بود) تبدیل می شد.تشکیل شورای عالی اقتصاد به معنای بوجود آمدن سیستم متمرکز کنترل وبرنامه ریزی بر اقتصاد کشور بود وبدین ترتیب این ارگان قرار بود.برای هم جهت کردن و تمرکز فعالیت تمام ارگان های ذی صلاح اقتصادی (منجمله شورای عالی کنترل کارگری) وهماهنگ ساختن کنترل آنها در سطوح مرکزی و محلی عمل نماید . شورای عالی اقتصاد از نمایندگان شورای سراسری کنترل کارگری و کمیسارهای با تجربه تشکیل می شد. بعبارت دیگر نمایندگان بالای سندیکاها ، اعضای بالای حزب ، و متخصیصن و تکنیسین ها ( این دسته آخر البته بدون حق رای ) در شورای عالی اقتصاد حضور داشتند.
تصویب این طرح با مخالفت شورای مرکزی کمیته های کارخانه همراه بود.آنان خواستار " قدرت واقعی کارگران بر اقتصاد کشور بدون موجودیت و مداخله کمیساریای اقتصاد به موزات آن "بودند. شورای مرکزی کمیته های کارحانه در طرح جدید مکانی نداشت با این وجود کمیته های کارخانه تا حدودی از آن تبعیت می کردند. اما شورای عالی اقتصاد نتوانست به مثابه ارگان هماهنگی مرکزی توقعات رهبران کمیته های کارحانه را در زمینه کنترل کارگری بر آورده سازد. از آنجایکه اکثراعضای شورای عالی اقتصاد برای کارگران عادی در کارخانه ها غیر قابل اتکا بودند کمیته های کارخانه اکثرا" در نقابل دستورات بالا مقاومت میکردند. و به تلاش خود در جهت اداره کارخانه ها و تامین مواد اولیه ادامه می دادند. زمانی که طرح پیشنهادی آنها برای هماهنگی اقتصاد رد شد. آنها مبارزه شان را در کانال دیگری به جریان انداختند.شورای مرکزی کمیته های کارخانه خود طرحی برای سازماندهی شورای اقتصاد کشور ارایه داد. این طرح که بر سیستم شورایی اداره اقتصاد تاکید داشت خواستار این بود که شوراهای در سطح نواحی کشور از میان نمایندگان انتخابی کارگران در کنفرانس های کمیته های کارخانه تشکیل شوند. و شورای عالی اقتصاد کشور را در کنگره سالانه خود انتخاب نمایند طبق این طرح کمیته های کارخانه می توانستند به قانون گذاران این سیستم تبدیل شوند.در حقیقت این برنامه تبعیت افقی ناحیه ای و فدراسیونی را در مقابل ساختمان اقتصادی با سلسله مراتب عمودی مد نظر داشت. با وجودی که این طرح مبنای کار شورای عالی اقتصاد دولت قرار گرفت اما آنچه در واقع پیاده شد کاملا" متفاوت از برنامه مورد نظر کمیته های کارخانه بود. هرچند پس از تشکیل شورای عالی اقتصاد ناحیه ای کنترل کارگری پتروگراد که مهمترین ارگان ناحیه ای کنترل کارگری به حساب می آمد. بلافاصله در شورای ناحیه ای اقتصاد ملی ادغام شد ، ولی عکس العمل کمیته های کارخانه در قبال ارگان های محلی اقتصاد ملی در مناطق مختلف متفاوت بود . کمیته های کارخانه در برخی مناطق به سادگی اتوریته این ارگانها را پذیرفتند. حال آنکه در برخی نقاط دیگر کمیته های کارخانه به مبارزه برای حفظ استقلال خود در زمینه کنترل بر تولید در سطح کارخانه ادامه دادند.

پایان کار کمیته های کارخانه

همانطوریکه گفته شد،با بوجود آمدن شورای عالی اقتصاد بمنظور برنامه ریزی اقتصاد کشور و بدنبال آن تشکیل ارگانهای هماهنگ کننده کنترل کارگری ، اختیارات کمیته های کارخانه در محل های مختلف محدود شد . اما همچنان اختلاف نظرات در رابطه با کمیته های کارخانه و سندیکا های کارگری در اشکال مختلف بروز می کرد. اولین کنگره سراسری سندیکا ها که در فاصله 7 الی 14 ژانویه 1918 برگزار شد . روابط میان سندیکا ها و کمیته های کارخانه و از سوی دیگر سندیکا ها و دولت را تعیین نمود. . بلشویک ها که در این کنفرانس در اکثریت بودند در این مقطع دیگر بطور کامل از جنبش کمیته های کارخانه دفاع نمی کردند . و نمایندگان بلشویک در نخستین کنگره سراسری سندیکاها متشکل آلترناتیو خود را برای نظارت کارگری یعنی سندیکا ها در مقابل کمیته ها مطرح کردند. سخنگویان بلشویک اظهار کردند که جنبش کمیته های کارخانه در انظباط ، تجربه و سازمان یابی کمبود دارند و قادر به تشخیص منافع طبقه کارگر بطور عموم نیستند. ، در حالی که سندیکا ها این توانی را دارند که منافع کل طبقه کارگر را در مقابل منافع بخشی و کارخانه ای نمایندگی کنند. قطعنامه ای که بتصویب کنگره رسید این نکات را در بر داشت :"سندیکا ها نمایندگان منافع کل طبقه کارگر هستند ، کمیته ها و تمامی کمیسیون های کنترل از این پس به تابعی از شورا های هماهنگی کنترل کارگران و بدین ترتیب به شورای سراسری کنترل کارگری تبدیل خواهند شد."
درمورد بحث رابطه دولت و سندیکا ها ، لوزوفسکی که طرفدار اتحاد دولت وسندیکا ها برای از بین بردن " آنارشیسم کنترل کارگری " بود خواستار این شد.که سندیکا ها کاملا" مستقل از اتورینه ارگان های سیاسی عمل کنند .سخنگویان منشویک ، منسکی و مارتف نیز بر این باور بودند که از آنجا که مرحله انقلاب در روسیه بورژوا دمکراتیک است و نمی تواند چیز دیگری جز آن باشد. لذا سندیکا ها می باید قعالیت شان را کاملا" مستقل از دولت انجام دهند . قطعنامه ای که در جمع بندی مباحث کنگره در این زمینه بالاخره به تصویب رسید ، و توسط زینویف ارایه گردید . پس از تاکید بر سوسیالیستی بودن انقلاب چنین اظهار می نمود : " انقلاب اکتبر موقعیت جدیدی را بوجود آورده است.این انقلاب طبقه کارگر را به قدرت سیاسی کشانده و جنبش سندیکا ها را اساسا" به دفاع از منافع طبقه کارگر معطوف کرده است ... (در چنین شرایطی ) سندیکا ها تنها در صورتی می توانند از منافع درازمت پرولتاریا دفاع کنند که بطور کامل خودشان را تابع دولت و حزبی که آن منافع را نمایندگی می کند قراردهند.
به این ترتیب اولین وظیفه سندیکا ها دخالت فعال در واحد های تولیدی کشور وبا هدف بالا بردن سطح تولید در این واحد ها قرار دادند مدتی بعد تز های این کنگره در چهارمین کنفرانس سندیکا ها در ماه مارس 1918 تدقین شد .طبق آن ، تمام تصمیمات اساسی ارگان های عالی سندیکا ها ( کنگره ، کنفرانس و...) برای کمیساریای کار لازم الاجرا بود.
همینطور، اولین کنگره سراسری سندیکا ها در ژانویه 1918 قدم مهمی در تابع کردن جنبش کمیته های کارخانه به سندیکا ها برداشت. در مقابل این حرکت جنبش سندیکایی که عمل کرد کمیته های کارخانه را بشدت محدود می کرد ششمین و آخرین کنفرانس نمایندگان کمیته های کارخانه پتروگراد در فوریه 1918 به منظور بررسی تصمیمات کنگره ، سندیکا ها و در حقیقت برای مقابله با خط کنگره ، سندیکا ها تشکیل شد. با وجودیکه نمایندگان کمیته های کارخانه با تصمیمات کنگره سندیکا ها مخالف بودند اما بر این نکته تاکید کردند "که طبقه کارگر بیش از این قادر نیست که جدایی و رقابت دو سازمان را تحمل کند"(در واقع در مقابل رفرم سندیکا ها کوتاه آمدند تا انقلاب شکست نخورد)  در حقیقت جنبش کمیته های کارخانه در این مقطع در حال عقب نشینی بودند و تنها در صدد درجه ای از حفظ کمیته های کارخانه بمثابه ارگانهای محلی کنترل کارگری در سطح کارخانه ها بود. ششمین کنفرانس کمیته های کارخانه به این دلایل که اولا" سنیکا ها حمایت کامل از رژیم جدید اعلام کرده بودند و ثانیا" از آنجاییکه سازمان دادن امر تولید را نیز در دستورکارشان قرار داده بودند و با نقش وحدت کمیته های کارخانه وسندیکا ها موافقت نمود ولی در عین حال شروط زیر را نیز در این رابطه مطرح کرد:
1        عضویت در سندیکا ها باید داوطلبانه باشد.
2    کمیته های کارخانه که قرار است به سلول های محلی سندیکا ها تبدیل شوند ، بایستی عمل کنترل و قانون گذاری را تا زمانی که سندیکا ها بتوانند از منافع اقتصادی کارگران دفاع کرده و قوانین را وضع کنند ادامه دهند.
3    عالی ترین ارگان در سطح کارخانه باید همچنان کمیته کارخانه باشد. که توسط کارگران و کارکنان آن کارخانه انتخاب می شود. بالاترین ارگان سندیکا ها باید توسط کنفرانس نمایندگان کارخانه از همان شاخه صنعت انتخاب شود.
این برنامه برای ادغام کمیته های کارخانه در سندیکا ها به یک توافق غیر رسمی بین شورای کمیته های کارخانه و هییت عالی سندیکای کارگران فلز کار و تعداد دیگری از سندیکا ها محدود ماند . و از آن فراتر نرفت. آخرین کنفرانس کمیته های کارخانه در شهر پتروگراد همچنین فراخوان ملی کردن صنایع در مقیاس بزرگ را صادر کرد.
در این اثنا انقلاب کارگران روسیه وارد فاز مهمی از سرنوشت خود می شد. حملات ضد انقلابیون سفید و قوای نظامی امپریالیست ها جنگ داخلی را به حکومت نوپای کارگران تحمیل کرد. با وجودی که بسیاری از کمیته های کارخانه تلاش کردند تا مبارزه خود را برای کنترل کارگری در سندیکا ها و دیگر ارگانهای اقتصادی به پیش برند . اما با فرارسیدن زمستان 1918 به دلیل فشار شرایط اقتصادی و بسیج همه جانبه برای جنگ داخلی که تازه آغاز شده بود دیگر صحبتی از کنترل کارگری در کمیته ها وجود نداشت. شورای هماهنگی اقتصاد ملی از طریق تشکیل کمیته های برای هماهنگ کردن تولیدات صنعتی به کار خود ادامه داد و مسئولیت امور کارگری و سازماندهی بازار کار به عهده سندیکا ها گذاشته شد. قدرت شورا های هماهنگی بنابه شرایط محلی و وجود سازمان های مختلف و متفاوت بود. بطور مثال در مسکو این شورا ها به متخصصین و سرمایه داران قدرت تصمیم گیری داد حال آن که شورای هماهنگی پتروگراد فقط آنها را بعنوان مشاور پذیرفت . در ناحیه شمال از یکسو کمیته های کارخانه به مبارزه اش برای افزایش قدرت کمیته ها و تبدیل شدن این نهاد ها به مدیران واقعی اقتصاد کشور ادامه داد و از سوی دیگر سندیکا ها بطور همزمان ارگان های خود را مسئول پیش برد این امور می دیدند. در واقع بوجود آمدن شورای اقتصاد ملی به معنای پایان یافتن قدرت کمیته های کارخانه نیز بود. در کارخانه های که توسط کمیته های کارخانه مصادره شده بودند اغلب اتوریته کارگران در زمینه مدیریت با شورای اجرایی اقتصاد و یا بخش های از کمیسیون های هماهنگی شاخه های مختلف صنایع جایگزین می شد. در برخی از مناطق مهار کردن کمیته های کارخانه به سادگی انجام نگرفت . شورای عالی اقتصاد متناسب با قدرتی که پیدا کرد. بخش های کنترل کارگری خود را تاسیس نمود وبدین ترتیب مدیریت را در بیشتر کارخانجات بدست گرفت . قرار ملی کردن کارخانجات در ژوئن 1918 اوج این پروسه بود.
در حقیقت اقدامات شورای عالی اقتصاد وقرار ملی کردن کارخانه ها به معنای اختتام کنترل کارگری در سطح کارخانه توسط کارگران همان واحد بود و از آن پس کنترل کارگری توسط دولت کارگری و از طریق ارگان های دولتی آن انجام می گرفت.
تا کنون در مورد سرنوشت کمیته های کارخانه در روسیه و موضع دولت بلشویکی در قبل آنها بحث های زیادی در گرفته است . آنارشیست ها که در نوشته هایشان در مورد کنترل کارگری عمد تا" حزب بلشویک را به داشتن موضع اپورتونیستی در مورد کمیته های کارخانه محکوم می کنند ، معتقدند که حزب بلشویک در فاصله فوریه تا اکتبر و آن هم فقط به منظور کسب قدرت سیاسی بود که مقوله کنترل کارگری از طریق کمیته های کارخانه را مطرح کرد. حال آن که پس از انقلاب اکتبر و مشخصا" در هفته های آخر ماه دسامبر از این جنبش روی گردانده و بنام دولت کارگری و آلترناتیو قرار دادن سندیکا ها در مقابل کمیته ها ، کنترل واقعی کارگران بر اقتصاد را از آنان سلب نمود . از سوی دیگر خط رسمی رویزیونیسم روسی که خود را وارث انقلاب اکتبر قلمداد می کند با استناد به نقل و قول های از لنین چنین مدعی است که کنترل کارگری تحت حکومت پرولتری به معنای کنترل دولت کارگری بر تولید است وبا این استدلال راه را برای هر گونه ابتکار و خلاقیت از پايین توسط کارگران و دخالت هر چه بیشتر آنها در امر تولید می بندند.
آنچه دربررسي مواضع حزب بلشويك در دوره حيات كميته هاي كارخانه (1917 – 1918) بايد در نظر گرفته شود ، اينست كه در اين دوره مسئله كسب و تثبيت قدرت سياسي در روسيه در الويت اول مطرح بوده تا سازماندهي اقتصاد سوسياليستي . از اين رو روش برخورد حزب بلشويك و لنين در اين دوره كاملا" خصلت سياسي داشته است. تا اقتصادي ، پس از انقلاب اكتبر و در شرايطي كه سرمايه داران در مقاومت خود بر عليه دولت بلشويكي به خراب كاري و بستن كارخانجات متوسل مي شدند. و در شرايطي كه به اعتبار اين وضعيت نا مساعد اقتصادي و همين طور به دليل رقابت ميان تشكل هاي كارگري بر سر مديريت و كنترل كارخانجات لطمات جدي به سازمان توليدي كشور وارد مي آمد. دولت در موضع دفاع از موجوديت خود در مقابل اقدامات خرابكارانه سرمايه داران و تامين حداقل معاش و وسايل مورد نياز ضروري زحمتكشان كشور قرار گرفت. طبعا" براي دولت پرولتري كه كماكان مي بايست براي تثبيت قدرت سياسي خود مبارزه كند، تمركز هرچه بيشتر كنترل كارگري اقدام مهمي در جهت جلو گيري از خرابكاري بورژوازي در عرصه اقتصاد و مصون نگهداشتن آن از تاثير چنين فشار هاي مي توانست باشد.عدم درك اهميت حفظ دولت پرولتري ، آنارشيست ها را بدنباله روي از هرگونه مطالبه پراكنده و بخشي كارگران و حتي طرح خواسته هاي متفاوت و متناقض با منافع كلي طبقه كارگر سوق مي داد.
اما بطور واقعي ، اين سوال كه چرا كميته هاي كارخانه علي رغم تمام خلاقيت ، ابتكار وسازماندهي سراسرشان عملا" نتوانستند مسئله كنترل كارگري را بعهده بگيرند. نه از اپورتونيسم حزب بلشويك ناشي مي شد. و نه از مخالفت آنها با كنترل كارگري و دخالت وسيع كارگران در امر كنترل ونظارت بر توليد . همانطوري كه اشاره شد. در فاصله فوريه تا اكتبر حزب بلشويك همواره از مبارزات كارگران در كميته هاي كارخانه ، مصادره كارخانجات ، خود گرداني و نظارت كارگري و از هرگونه مبارزه كارگران كه امر مشخصي از انقلاب پرولتري را در دستور داشت حمايت مي كرد. با تلاش اعضاي حزب بلشويك اين جنبش به تشكلي سراسري و هماهنگ در سطح كشوروبه عامل فشار به دولت موقت تبديل شد. تا زمان انقلاب اكتبر ، اكثر فعالين و رهبران كميته هاي كارخانه را اعضاي حزب بلشويك تشكيل مي دادند . اما در كنار جنبش كميته هاي كارخانه ، سازمان سنديكا ها نيز موجوديت داشت. اين سازمان عمدتا" از طرف گرايشات مخالف كميته هاي كارخانه تقويت مي شد و منشويك ها نيز در آن از نفوذ زيادي بر خوردار بودند.با انقلاب اكتبر تعداد زيادي از رهبران سنديكا ها به حزب بلشويك پيوستند. وبه گرايشات سنديكا ليستي درون حزب دامن زدند.
پس از تصرف قدرت ، در شرايطي كه دولت پرولتري براي مواجهه با خرابكاري سرمايه داران به تمركز و انسجام بيشتري نياز داشت ، دعواي واقعي ميان دوگرايش در جنبش طبقه كارگر تشديد شدوسنديكا ها و كميته هاي كارخانه بعنوان آلترناتيو يك ديگر مطرح شدند. در اين ميان كميته هاي كارخانه بدليل عدم وجود هماهنگي وضعف محدود شدن به منافع بخشي در كارخانه ها عملا" به تشكل سنديكا ها  كه تشكل محافظه كار و سنتي اما منسجم كارگران كه خواستار منافع رفاهي كل طبقه كارگر در قبال دولت بود و در آن شرايط كارسازتر بود. باختند. بدين سان عملاً گرايش سنديكاليستي بر گرايش طرفدار كميته هاي كارخانه غلبه نمود. غلبه اين گرايش لزوما" به معناي برحق بودن آن نيست. واضح است كه كميته هاي كارخانه نمونه ، ابتكار توده اي و جنبش واقعي طبقه كارگر و پيشرو تر از سنديكا ها بود.اما آنچه اتفاق افتاد نشان مي دهد كه ابتكار و خلاقيت توده اي بدون پاسخ گويي به مضعلات و مسايل واقعي طبقه كارگر به تنهاي كافي نيست. خط رسمي حزب بلشويك علي رغم تلاش اش در جهت تقويت جنبش كميته هاي كارخانه عملا" نتوانست ضعف اغتشاش وپراكندگي اين كميته ها را از بين ببرد. اما طبيعي است كه يك موضع كمونيستي مي بايست راه حلي براي جهت دادن به ابتكار و دخالت بي پايان كارگران در توليد نيز بدست مي داد . متاسفانه اين بحث پس از كنگره سنديكا ها در سال 1918 و مشخصا" در دوره حيات لنين بنا به شرايط اجتماعي ديگر سر باز نكرد.مسئله جنگ داخلي ، تحميل شرايط نظامي و شروع كمونيسم جنگي ، مسايل عيني جديدي را در برابر انقلاب كارگران روسيه به نحو مبرمي مطرح ساخت و عملا" به تمام مباحث و مسايل كنترل كارگري و كميته هاي كارخانه پايان د اد.
بعنوان يك جمبندي كلي از تجربه جنبش كميته هاي كارخانه در انقلاب روسيه چند نكته را مي بايد ذكر كرد. جنبش كميته هاي كارخانه يك حركت اصيل كارگري در دل يك انقلاب عظيم اجتماعي بود. اين جنبش از هيچ مقابله بوروازي شكست نخورد، بلكه در متن يك انقلاب كارگري در قبال گرايشات ديگر درون جنبش كارگري از توش و توان افتاد و بتدريج تحليل رفت.
در همين رابطه اشاره به شيوه برخورد بلشويك ها به جنبش كميته هاي كارخانه (و امر كنترل كارگري) لازم است . بر خلاف ارزيابي آنارشيست ها و آناركو سنديكاليست ها شيوه بر خورد حزب كمونيست( و لنين) به جنبش كميته هاي كارخانه (و كنترل كارگري ) مبتني بر اعتقادات مكتبي و تئوريك نبوده است. موضعگيري ها و اقدامات حزب بلشويك در اين رابطه مبتني بر پاسخ هاي معين اين حزب به نيازها و معضلات انقلاب كارگري در دوره هاي معيين بوده اند. به همين ترتيب ، روايت رويزيونيستي نيز كه مي گويد شيوه برخورد معيين بلشويك ها به جنبش كميته هاي كارخانه و كنترل كارگري در سال 1918 را به عنوان تئوري هميشگي رابطه دولت و تشكل هاي پرولتري تئوريزه كند ، از مبنا نادرست است.
و نكته آخر اينكه بديهي است كه موضع كمونيستي در مقابل چنين جنبشي ميبايست هدايت و حمايت از كميته هاي كارخانه ، ابتكار بي پايان توده كارگران ، و دخالت هر چه بيشتر آنها در امر توليد اجتماعي باشد. اما تجربه كارگران روسيه در فاصله 1917 – 1918 نشان مي دهد. كه در متن مسايل و معضلات يك انقلاب كارگري ، كمونيست ها وقتي قادر به چنين كاري هستند كه در عين حال به درك درستي از جايگاه مسئله كنترل كارگري در يك حكومت كارگري يعني به درك چگونگي رابطه كنترل كارگري و ارگان هاي ضروري مديريت و كنترل در سطح كارخانه ، با ساختار اقتصادي و سياسي دولت پرولتري  مجهز باشند. بررسي اين موضوع بي شك خود يكي از وظايف مهم نظري انقلابيون كمونيست در دوره حاضر است.

با این حال می توان گفت زمان برای پیاده شدن و عملی شدن ابتکارات و طرح های کمیته های کارخانه در سالهای جنگ داخلی مناسب نبود و تجربیات انقلابی جهان برای یافتن راه حل درست در این رابطه کافی نبوده است . اما شاید و به احتمال بسیار قوی در انقلاب آتی این کمیته های کارخانه خواهند بود که سوسیالیسم را به مقصد نهایی خود برسانند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر