۱۳۹۰ خرداد ۱۳, جمعه

اصول تشکیلات لنینی

در شرایطی که نظام جهانی سرمایه داری با تشدید بحران ساختاری خود آنتاگونیسم طبقاتی را به حد اعلی خود رسانده و صف پرولتاریا و بورژوازی را از چنگال توهمات لیبرالی و خرده بورژوازی آشتی طبقاتی، سازش طبقاتی و انواع پوپولیسم رهانیده و می رود که سازمانهای رزمنده کمونیستی در شان و مقام این تحول تاریخی – جهانی را پدیدار کند نگاهی به تجارب انقلاب تاریخ ساز اکتبر و لنینیسم به عنوان ادامه مارکسیسم و جواب عملی به آن شرایط از اهمیت تهیین کننده برخوردار است مشابهت تاریخی زمان حاضر با آن دوره که پس از مرگ رهبر کبیر پرولتاریا انگلس بزرگترین شاگردان مکتب مارکس در ورطه ی خیانت و دمسازی طبقاتی فرو رفتند و کسانی مانند کارل کائوتسکی و لنین کبیر او را معلم خطاب می کرد تن به چاکری و خیانت بورژوازی داده و سر در آستان درگاه سرمایه مالیدند و از طرفی علمی بودن و بالندگی مارکسیسم رابه عنوان تنها تئوری انقلابی جوابگو به نیازها که لاشه متعفن این مردگان سیاسی عین رودخانه خروشان و اعظم به بیرون پرتاب کرده و می کند ما را وا می دارد برای صیانت از پاکی اصول مارکسیسم لنینیسم و به کاربست انقلابی آن در شرایط موجود در تقابل صف تمامی خائنین و اپورتونیست های رنگارنگ لیبرال اکونومیست سکتاریست فرقه گرا، پست مدرن ... و همه آنها در منحط ترین شکل انحلال طلبی و نفی مستقیم تشکیلات کمونیستی مروری دوباره به ایدئولوژی و اصول تشکیلات لنینی به نقل از تجربه بلشویسم این فرزند خلف مارکسیسم داشته باشیم لازم به گفتن نیست که هدف از پیش کشیدن مباحث تشکیلاتی تاکید بر ضرورت حیاتی جهت گیری جنبش کارگری-کمونیستی ایران به طرف برخورد عملی با انحرافات موجود و تشکل حزب طبقه کارگر می باشد که به قول لنین در مقاله مشهور خود به نام از چه باید آغاز کرد؟" این نقشه صریح تاسیس حزب را طراحی کرده و سپس در کتاب مشهورش به نام چه باید کرد؟" این نقشه را شرح و بسط داد.
 او در این مقاله می گوید: به عقیده ما نقطه ی شروع فعالیت نخستین گام عملی در راه تأسیس سازمان مطلوب ما (حزب) و سرانجام آن رشته اساسی که با نگاه داشتن آن می توانیم این سازمان را رشد داده و عمق بخشیده و بسط و توسعه دهیم، همانا تأسیس روزنامه ی سیاسی برای سراسر روسیه باید باشد... بودن این روزنامه غیر ممکن است به طور مرتب تبلیغ تهییج را از نظر پرنسیب استوار و همه جانبه از پیش برد و از پیش بردن اینها نیز وظیفه همیشگی و حیاتی سوسیال دموکراتها(کمونیستها) به ویژه و طبقه ضروری زمان کنونی است یعنی زمانی که در آن علاقه به سیاست و مایل سوسیالیسم در وسیع ترین طبقات اهالی برانگیخته شده است (لنین جلد 4 ص 110 چاپ روسی) لنین بر آن بود که چنین روزنامه ای نه تنها وسیله به هم پیوستگی حزب از حیث ایدئولوژی باید باشد بلکه وسیله ای خواهد بود که از حیث تشکیلاتی هم سازمانهای محلی را در یک حزب متحد می سازد و همچنین "روزنامه نه تنها مبلغ دسته جمعی و تهییج کننده دسته جمعی بلکه همچنین تشکیل دهنده ی دسته جمعی نیز می باشد"او ادامه می دهد:"همانا این شبکه نمایندگان است که استخوان بندی آن سازمانی خواهد شد که برای ما لازم است: سازمانی به قدر کفایت بزرگ که همه کشور را فرا گیرد، به قدر کفایت وسیع و هر جانبه تا اینکه تقسیم دقیق و مفصل کار را انجام دهد به حد کفایت استوار تا اینکه بتواند در هرگونه شرایط در هر نوع پیچ و خم ناگهانی کارهای خود را متوالیا از پیش ببرد، به اندازه ای نرم و چالاک باشد که از یک طرف بتواند در میدان باز مبارزه وقتی که دشمنی قوی پنجه تمام نیروهای خود را در یک نقطه گرد آورده خود را کنار بکشد و از طرف دیگر از لختی و سستی دشمن استفاده نموده و در همان جا و همان موقع که از همه کمتر منتظر حمله است بر او حمله کند(همان کتاب)
اما در مسئله ساختمان و ترکیب خود حزب لنین برآن بود که حزب بایستی از دو قسمت باشد: الف: از دایره ی محدود انقلابیون منظم کادر رهبری که در آن باید بیش از همه انقلابیون حرفه ای وارد گردند، یعنی کسانیکه به جز کار حزبی از هر شعل دیگری آزادند دارای حداقل اطلاعات لازم تئوری تجربه سیاسی و آموختگی سازمانی بوده و دارای هنر مبارزه با پلیس سیاسی و هنر پنهان شدن از دست پلیس باشند و ب: از شبکه وسیع شعبات حزب از توده ی کثیر حزب که از پشتیبانی و همدردی چهارصد هزار نفر رنجبر برخوردارند. لنین در مورد قسمت الف سازمان انقلابیون حرفه ای می نویسد:" من جداً متعقدم که
1.بدون سازمان استوار از رهبرانیکه کار یکدیگر را بدون تامل دنبال می کنند هیچگونه جنبش انقلابی نمی تواند مستحکم باشد
2. هر قدر دامنه توده ایکه خود به خود به مبارزه جلب می شود وسیع تر باشد... همانقدر لزوم چنین سازمانی موکد تر می گردد و این سازمان همانقدر هم باید محکم تر باشد...
3. این سازمان باید به طور کلی در قسمت عمده عبارت از اشخاص باشد که به طور حرفه ای به کار انقلابی اشتغال داشته باشند
4. در یک کشور استبدادی هم قدر اعضای چنین سازمانی را محدودتر بگبریم تا آنجایی که در آن اعضایی شرکت کنند که منحصراً به کار انقلابی مشغول شده و در هنر مبارزه مبارزه به پلیس سیاسی دارای تخصیص حرفه ای باشند همانقدر هم به دام انداختن چنان سازمانی دشوارتر می گردد...
5. همانقدر هم ترکیب افراد خواه از طبقه کارگر و خواه از سایر طبقات جامعه که امکان شرکت در این جنبش را داشته باشند و با فعالیت در آن کار کنند وسیعتر می شود"(چه باید کرد) اما راجب خصلت حزبی که ایجاد می گردد و نقش وی در مورد طبقه کارگر و همچنین درباره مقاصد و وظایف حزب لنین بر این عقیده بود که حزب باید دسته ی پیشرو طبقه کارگر و نیروی راهنمایی کننده جنبش کارگری باشد  که این نیرو مبارزه طبقه کارگر را متحد ساخته و به وی راه نشان دهد، هدف اصلی حزب واژگون کردن سرمایه داری و برقراری سوسیالیسم می باشد. اهمیت کتاب چه باید کرد لنین به عنوان نقشه سازمان حزب در عین حال مبارزه جدی با انحرافات اپورتونیستی حاکم در جنبش کارگری روسیه به عنوان عمال و انعکاس منافع بورژوازی بود که می توان اینطور محور بندی کرد:
1. لنین نشان داد طبقه کارگر را از مبارزه عمومی سازمان با استبداد روی گردان نمودن وظایف وی را مبارزه ی اقتصادی کارفرمایان و حکومت محدود کردن و در نتیجه هم کار فرمایان و هم حکومت را سالم نگه داشتن به معنای محکوم ساختن کارگران به مردگی ابدی است. مبارزه ی اقتصادی کارگران با کارفرمایان و حکومت عبارت از مبارزه تردیونیونی (صنفی-اقتصادی) است به منظور اینکه نیروی کارشان با شرایط بهتری به سرمایه داران فروخته شود ولی کارگران می خواهند نه تنها برای آنکه نیروی کار خود را به سرمایه داران با شرایط بهتری بفروشند مبارزه کنند بلکه نیز برای محو خود سیستم سرمایه داری که آنها را محکوم ساخته که ناگزیر نیروی کار خود را به سرمایه داران بفروشند و دچار بهره کشی گردند مبارزه می نمایند. اما حکومت استبدادی در سر راه جنبش کارگری به عنوان سگ زنجیری سرمایه داران ایستاده است کارگران نمی توانند دامنه مبارزه با سرمایه داری را توسعه دهند و به سوسیالیسم برسند از این رو نزدیک ترین و طبقه حزب و طبقه کارگر عبارت است از نابودی حکومت استبدادی برای رسیدن به سوسیالیسم
2. لنین نشان داد که جریان خود به خودی جنبش کارگری را ستودن و نقش رهنمون و هدایت حزب را انکار کردن و آنرا به نقش ثبت کننده ی وقایع تنزل دادن به منزله ی تبلیغ و دنباله  روی و بدل کردن حزب به دنبالچه ی یک جریان خود به خودی و قوه عاطل و جنبشی است که تنها به تماشای جریان خود به خودی و توکل به سیر طبیعی حوادث مشغول است. اما در چنین موقعی که در برابر طبقه ی کارگر دشمنانی مانند استبداد حاکم با تمام وسایل مبارزه مسلح شده و سرمایه داران که به طرز جدید متشکل گردیده و از خود دارای حزبی است که مبارزه اش را بر ضد طبقه کارگر رهبری می کند  ایستاده اند. طبقه کارگر را بی سلاح گذاشتن خیانتی نسبت به این طبقه است.
3. لنین نشان داد که در برابر جنبش خود به خودی کارگر سد فرو آوردن و نقش عناصر آگاه را خوار شمردن نقش فهم سوسیالیستی و تئوری سیاسی را تنزل دادن به معنی اولاً مسخره و در جواب کردن کارگرانی است  که به سوی فهم و در ک آگاهی می آیند، ثانیاً بی ارزش ساختن تئوری در چشم حزب یعنی بی مقدار نمودن آن سلاحی است ک حزب به مدد آن حال و آینده را شناخته و پیش بینی می کند و در نتیجه ثالثاً در غلتیدن به طور کامل به منجلاب اپورتونیسم است. لنین می گوید:" بدون تئوری انقلابی نهضت انقلابی نمی تواند وجود داشته باشد... نقش مبارز پیشرو را تنها حزبی می تواند ایفا کند که دارای تئوری پیشرو باشد (چه باید کرد؟)
4. لنین نشان داد که اکونومیست ها با ادعای آنکه ایدئولوژی سوسیالیستی تنها از نهضت خود به خودی طبقه کارگر می تواند پدیدار گردد طبقه کارگر را فریب می دهند زیرا در حقیقت ایدئولوژی سوسیالیستی نه از جنبش خود به خودی کارگری بلکه از دانش پدید می آید، اکونومیستها لزوم به وجود  آوردن آگاهی سوسیالیستی را در طبقه کارگر انکار می نمایند و بدینسان راه ایدئولوژی بورژوازی را باز می کنند، نفوذ و رسوخ آنرا در میان طبقه کارگر آسان می سازند و بنابراین ایده مارکس در آمیختن جنبش کارگری با سوسیالیسم را زیر خاک مدفون کرده به سرمایه داران کمک می کنند. لنین می نویسد:" هر گونه سر فرود آوردن در مقابل جنبش خود به خودی کارگری، هر گونه کوچک شمردن نقش عنصر آگاه و کاستی نقش جنبش سوسیالیستی، از آنکه شخصی فرار کند و بخواهد یا نه،  به معنی تقویت نفوذ ایدئولوژی بورژوازی در کارگران است...
مسئله تنها اینطور طرح می شود یا ایدوئولوژی و یا سوسیالیستی در اینجا حد وسطی وجود ندارد... بنابراین هرگونه خوار شمردن ایدئولوژی سوسیالیستی، هرگونه دوری از آن به خودی خود به معنی تقویت ایدئولوژی سرمایه داری است.(چه باید کرد)
5. لنین همه ی خطاهای اکونومیستها را تراز بندی نموده، به این نتیجه می رسد که اکونومیستها نمی خواهند یک حزب انقلابی داشته باشند تا طبقه کارگر را از سرمایه داری آزاد کنند، بلکه طالب یک حزب اصلاحات اجتماعی  هستند که حافظ ادامه حکومت سرمایه داری می باشند و این اصلاح به جای انقلاب، به معنی خیانت به منافع اصلی پرولتاریا می باشد.
6. لنین بالاخره نشان داد که اکونومیسم در روسیه پدیده ای تصادفی نیست و آنان وسیله نفوذ سرمایه داری در طبقه کارگر می باشند.
اهمیت کتاب(چه باید کرد؟) تنها محدود به مسائل بالا نیست بلکه لنین کبیر در این اثر تاریخی خود:
1. نخستین کسی بود که در تاریخ تفکر مارکسیستی سرچشمه های ایدوئولوژی اپورتونیسم را کاملاً آشکار ساخت و نشان داد که این سرچشمه ها پیش از همه عبارت است از بردگی و بندگی به عمل خود به خودی نهضت کارگری و خوار شمردن آگاهی سوسیالیستی در جنبش کارگری.
2. اهمیت تئوری و آگاهی حزب را به مثابه نیروی انقلابی کننده، رهبری کننده سیاسی جنبش خودبه خودی کارگری به اوج رساند.
3. اصل- مارکسیستی را در این باره که حزب مارکسیستی عبارت است از آمیزش نهضت کارگری با سوسیالیسم به طور درخشانی به ثبوت رسانید.
4. مبانی ایدئولوژی حزب مارکسیستی را مورد تجزیه و تحلیل قرار داد. اگر کتاب (چه باید کرد) بنیان ایدئولوژی حزب کارگری بدانیم اثر بعدی لنین به نام "یک گام به پیش دو گام به پس" بیانگر تعلیمات و نظریات اصلی تشکیلاتی در مقابل اپورتونیسم و انحلال طلبی می باشد که ما به طور چکیده به اصول پایه ی تدوین شده در این کتاب می پردازیم:
1.حزب طبقه ی کارگر قسمتی از طبقه کارگر و دسته ای از آن می باشد. ولی طبقه کارگر دستجات زیاد دارد. بنابراین هر دسته ای را نمی توان حزب نامید. فرق حزب با سایر دسته در آن است که حزب دسته ی پیشرو، دسته آگاه، دسته مارکسیستی طبقه کارگر است و با شناخت از زندگانی اجتماعی و قوانین تکامل زندگی جامعه و دانش قواعد مبارزه طبقاتی مسلح است و به همین علت می تواند طبقه ی کارگر را هدایت کند و مبارزه وی را رهبری کند از این رو همانطوریکه جز و کل را نمی شود به هم مخلوط کرد، حزب طبقه را نمی شود مخلوط نمود. نمی توان خواستار آن بود که هر اعتصاب کننده ای خود را عضو حزب معرفی نماید زیرا کسی که حزب را با طبقه مخلوط می کند آن شخص سطح آگاهی خزب را تا سطح هر اعتصاب کنند ای پایین می آورد و حزب را به عنوان دسته ی پیشرو و آگاه از بین می برد، لنین می گوید:" ما حزب طبقه هستیم و از این رو تقریباً همه طبقه و در جنگ داخلی یکی تمام طبقه بایستی در زیر رهبری حزب ما کار کند، باید حزب ما هر چه ممکن است  محکمتر، مستقل گردد. ولی  هرگاه ما چنین پنداریم که زمانی در دوران سرمایه داری تقریباً همه طبقه یا می تواند تا درجه ی آگاهی و فعالیت دسته پیشروی خود و حزب سوسیال دموکرات (کمونیست) خود رشد یابد به محمل بافی و پریشان خیالی و دنباله روی خواهد بودو هنوز هیچ سوسیال دموکرات(کمونیست) عاقل شبه ای در آن نکرده که در دوران سرمایه داری حتی سازمان اتحادیه کارگران نمی تواند تقریبا           ً همه طبقه و با همه آن طبقه را فرا بگیرد فراموش کردن فرق بین دسته ی پیشرو و همه توده هائی که به سوی وی گرایش دارند فراموش نمودن و طبقه دائمی دسته س پیشرو در  ارتقا بیش از پیش این قشرها  تا مقام پیشرو تنها به معنی آن است که ما خود را فریفته و از بزرگی وظایفی که داریم چشم بپوشیم و دایره ی این وظایف را تنگ تر نمائیم (همان اثر)
2. حزب نه تنها دسته پیشرو و با فهم طبقه ی کارگر بلکه در عین حال دسته ی متشکل طبقه ی کارگر نیز می باشد که انظباط اش برای همه اعضا اجباریست از این رو اعضای حزب باید عضو یکی از سازمان های حزب باشند و هر گاه  حزب دسته متشکل و یک دستگاه سازمانی نبود بلکه حاصل جمع ساده از مردمی بود که خود را عضو حزب معرفی می کنند و به هیچ یک از سازمان های حزبی داخل نمی شوند یقین متشکل نمی باشند و بنابراین مجبور نیستند تابع تصمیمات حزب شوند. در این صورت حزب هرگز دارای اراده ای واحد نمی بود و امکان آنرا نداشت که مبارزه ی طبقه کارگر را رهبری کند، حزب تنها در صورتی می تواند مبارزه ی عملی  طبقه ی کارگر را هدایت کند و آنرا به سوی هدف واحد سوق دهد که همه اعضایش در یک دسته مشترکی که با اراده  ی واحد و یگانگی عمل و انضباط جوش خورده است متشکل باشند. لنین می نویسد:" اگر من می گویم که حزب حاصل جمع سازمان ها باشد (نه حاصل جمع بسیط ریاضی بلکه حاصل مرکب جمع مرکب) در این صورت ... من بدین وسیله با کمال روشنی و دقت تمایل و درخواست خودم را اظهار می دارم  بر اینکه حزب به عنوان یک دسته پیشرو طبقه به قدر امکان متشکل تر باشد و تنها چنان عناصری را باید در بر گیرد که مائل به حداقل تشکل باشند...(همان کتاب). (فرمول مارتف. اپورتونیستی)
در گفتار از منافع قشرهای وسیع  پرولتاریا مدافعه می کند اما در کردار این فرمول به منافع روشنفکران بورژوازی که از انضباط و سازمان پرولتری دوری می کنند خدمت می کند، هیچکس جرأت انکار ندارد که روشنفکران به عنوان قشر خاص در جامعه سرمایه داری عصر ما می باشند که به طور کای صفت مشخصه آنان همانا روح انفرادی و انضباط و سازمان گریزی است(همانجا) پرولتاریا از سازمان و انضباط بیم ندارد ... پرولتاریا تلاش نخواهد داشت که آقایان استادان و دانش آموزان که نمی خواهند داخل سازمان گردند فقط در قبال اینکه زیر بازرسی تشکیلات کار می کنند اعضای حزب شناخته شوند... در حزب ما نه در میان پرولتاریا بلکه در بعضی از روشنفکران خود آموز طبق روح تشکیلاتی انضباط به حد کافی وجود ندارد. (همان کتاب)
حزب نه تنها دسته متشکل است بلکه میان همه ی سازمان های دیگر طبقه کارگر و شکل عالی سازمانی است که برای هدایت همه سازمانهای طبقه ی کارگر ایجاد شده است. حزب به عنوان شکل عالی سازمانی عبارت است از بهترین اشخاص طبقه و این اشخاص طبقه می باشد و این اشخاص با تئوری پیشرو با معرفت نسبت به قواعد مبارزه طبقاتی و با تجربه جنبش انقلابی مسلح اند. این حزب برای رهبری همه سازمان های دیگر طبقه کارگر هر گونه امکاناتی دارد و موظف به رهبری است. هرگونه کوشش اپورتونیستی به منظور خوار کردن نقش رهبری کننده حزب به سستی همه سازمان های دیگر کارگران منجر می گردد و بنابراین این کوششی به سست و بی سلاح شدن پرولتاریا منتهی می شود زیرا پرولتاریا در مبارزه برای حاکمیت به جز سازمان سلاح دیگری ندارد (همان کتاب)
4. حزب مظهر دسته پیشرو طبقه کارگر با توده های میلیونی طبقه کارگر می باشد، حزب هر اندازه هم که بهترین دسته پیشرو و هر قدر هم متشکل باشد باز هم بدون ارتباط با توده های غیر حزبی، بدون افزودن و استوار ساختن این ارتباط نمی تواند زندگی و رشد کند، حزبی که در درون خود انزوا یافته و از توده ها برکنار ماند و رابطه خود را از دست داده و یا حتی آنرا سست نموده است باید پشتیبانی و اعتماد توده ها را هم از دست بدهد و بنابراین حتماً فنا می شود، حزب برای اینکه دارای زندگی کاملی باشد و رشد کند باید بر رشته های ارتباط خود با توده ها بی افزاید و از اعتماد میلیونی طبقه خود برخوردار گردد. لنین می گوید: برای اینکه حزبی واقعاً کمونیست باشد باید پشتیبانی طبقه خود را به دست آورد
5. حزب برای اینکه جریان کارش درست باشد و رهبری توده ها و منضماً انجام دهد باید بر مبنای مرکزیت متشکل گردد دارای اسانامه و آیین نامه واحد، انضباط حزبی واحد باشد و در رأس خود سازمان واحدی در وجود کنگره حزب و در فواصل بین کنگره ها در وجود کمیته مرگزی حزب داشته باشد که اقلیت تابع اکثریت سازمانهای جداگانه ی مطیع مرکز و نیز سازمانهای زیردست پیرو سازمانهای عالی منتخب کنگره گردند. بدون این شرایط حزب طبقه ی کارگر نمی تواند حزب حقیقی بشود.
و در امر رهبری قادر به ایفای وظایف خود نیست. بدیهی است نظریه غیر علمی بودن حزب در شرایط اسبتدادی سازمانهای حزبی در شرایط نمی توانند بر اصول انتخابات از پایین تاسیس گردند چون لازم این مسئله آزادی کامل می باشد که وجود ندارد بنابراین از طریق انتخاب نمایندگانی از سازمان های مخفی و تشکیل کنگره ی مخفی این کار انجام می پذیرد. لنین نفی انضباط از طرف اپورتونیست ها را به نهیلیسم سازمانی و آنارشیسم اشرافی که حکمرانی حزب و انضباط آنرا برخود روا نمی دارند متهم ساخته و می نویسد:" در این آنارشیسم اشرافی به ویژه مختص به یک نهیلیست روسی است. سازمان حزبی در نظرش چون فابریک سهمگینی استريال اطلاعات جزء از کل تابعیت اقلیت از اکثریت به منزله بردگی در نظرش جلوه می کند... تقسیم کار در زیر رهبری یک مرکز واحد از طرف وی موجب فریادهای خنده آور و حزن انگیز بر ضد تبدیل اشخاص به چرخ ها و پیچ های کوچک می گردد یاد آوری آئین نامه سازمانی  حزب باعث اخم و دهن کجی تحقیر آمیز و نکوهش در حق فورمالیستها می گردد می گریند، اصولاً بدون آئین نامه نیز می توان کار کرد" همان کتاب.
6. حزب در فعالیت عملی خود اگر می خواهد یگانگی صفوف خویش را نگاه دارد باید انضباط واحد پرولتاریایی را برای همه ی اعضای حزب اعم از رهبران و اعضای عادی بالسویه اجباری است/ف معمول دارد. از این رو در حزب تقسیمی بین خواص که برایشان رعایت انضباط اجباری نیست و غیر خواص که رعایت آن اجباری است نباید وجود داشته باشد، بدون این شرط حفظ تمامیت حزب و یگانگی صفوف آن غیر ممکن است، لنین می نویسد:" فقدان دلایل معقول در دست اپورتونیست ها (مارتف و شرکا) بر ضد هیئت تحریریه روزنامه که از طرف کنگره تعیین شده بهتر از همه با سخنان خودشان آشکار می گردد که "که ما سرف نیستیم" روحیه یک روشنفکر بورژوایی که خود را از "_؟؟؟برگزیده" می شمارد و خویش را از سازمان توده ای و انضباط توده ای برتر می گذارد، به خوبی نمایان می گردد... روح انفرادی روشنفکران... هرگونه سازمان و انضباط پرولتری را مانند اصول سرواژ به نظر می رسد (همان کتاب) و یا در جای دیگر "به تدریج که نزد ما یک حزب حقیقی تشکیل می گردد کارگر آگاه باید فرا بگیرد روحیه جنگجوی ارتش پرولتاریا را از روحیه روشنفکران بورژوا که با جمله پردازی آنارشیستی خودنمایی می کنند بازشناسند، کارگر آگاه باید فرا گیرد نه تنها از اعضای عادی بلکه از "اشخاص مافوق؟!! هم مطالبه اجرای وظایف عضویت حزب را بنماید" همان کتاب.
لنین کبیر در مقابل محفلیسم و گل و گشاد بازی اپورتونیستی مخصوصاً در نفی اهمیت سازمان حزبی برای پیروزی انقلاب اعتقاد داشت برای غلبه تنها یک اتحاد ایدئولوژیک پرولتاریایی کافی نیست، بلکه یگانگی ایدئولوژیک را باید در یگانگی مادی سازمانی پرولتاریا مستحکم نمود" و در آخر نتیجه گیری می کند که: در پرولتاریا در مبارزه برای حاکمیت سلاحی به جز سازمان ندارد. کارگران که به واسطه ی سلطه یک رقابت پر هرج و مرج در جهان سرمایه داری که هم جدا می شود و در زیر بار کارهای مشقت بار سرمایه از پای در می آید و دائماً در اعماق فقر کامل به حالت بی حالی و انحطاط می افتد چنین پرولتاریایی فقط در سایه آن می تواند بدل به نیروی مغلوب نشدنی شود و نا گزیر بدل خواهد شد که اتحاد فکری وی از روی اصول مارکسیسم به واسطه وحدت مادی سازمانی که میلیونها زحمتکش را با ارتش طبقه کارگر به هم می پیوندد مستحکم گردد، در قبال این ارتش نه حاکمیت فرتوت استبداد روسی می تواند تاب بیاورد و نه حاکمیت سرمایه بین المللی  که رو به است" (همان کتاب)
به طوری که می دانیم این سخنان داهیانه بزرگ رهبری کبیر کارگران به واقعیت پیوست و اکنون کارگران ایران و کمونیست ها باید از این گنجینه ی گرانبها در جهت ایجاد حزب انقلابی طبقه کارگر نهاید استفاده را بکنند.
پیش به سوی پیروزی سومین انقلاب کارگری

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر